خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۱ / کتاب « پس از بحران»
شنبه 28 فروردین
از اول وقت مشغول مطالعه شدم و کمی راهپیمایی در حیاط داشتم. چند بوته نعناع را جابه جا کردم و آب دادم. عفت برای دکتر و معاینه کامل به دانشگاه تهران رفت.ساعت ده صبح به دفتر مشاورت امام در محل ستاد ارتش رفتم و به کارهای ارتش رسیدگی کردم. نزدیک ساعت دوازده به مجلس رفتم. آقای ]سیدجلال[ساداتیان رئیس دفترم که برای شرکت در سمینار اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان ایران مقیم اروپا به آلمان رفته بود، گزارش داد که وضعشان خوب است؛ افراد مخالف عقب نشینی کردهاند و خط امام حاکم است. تا عصر گزارشها را مطالعه کردم.گروهی از مسئولان بخش فرهنگی بنیاد شهید آمدند و گفتند خانوادههای شهدا نگرانند که آمدن هیئت میانجی کنفرانس اسلامی باعث آتش بس شود و خون عزیزان شهید آنها پایمال شود. پیغام
دادهاند که ایثارگران آماده پذیرش آتشبس نیستند و خونبهای شهدای ما حاکمیت اسلام در عراق است و جمعی از مسئولان هیئتهای هفت نفره تقسیم زمین آمدند و برای آنها صحبت کردم*. شب در مجلس ماندم و مطالعه کردم و به اخبار گوش دادم.درباره وضعی که در قم پیش آمده، به خاطر احتمال دخالت بیت آقای شریعتمداری در توطئه قطبزاده تلفنی اقداماتی انجام دادم که مردم خیلی افراط نکنند و صدمهای به ایشان نزنند. با آیتالله منتظری هم در این خصوص صحبت کردم. معلوم شد که سپاه از خانه ایشان حفاظت میکند. شب رونوشت تلگرافی که ایشان به امام مخابره و در آن، به نوعی استمداد کردهاند، رسید. خود را از جریان توطئهبری میدانند و از امام میخواهند که در این گونه امور قبلاً از خود ایشان استفسار شود.