خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۱- پس از بحران
یکشنبه 7 آذر قبل از ساعت هشت مسئولان جهاد آمدند که از پیشرفت کار اساسنامه ناراحتند. آقای ]حسینعلی[منتظری هم شب قبل تلفنی در این باره با من صحبت کردند. امام هم فرمودهاند که جهادیها را ناراحت نکنند. در جلسه علنی، پیشنهاد ارجاع اساسنامه به کمیسیون برای تصویب بر طبق اصل 85 مطرح شد.عدهای به شدت مخالف بودند و شبهه آیین نامهای هم مطرح بود. من دفاع کردم و تصویب شد. در تنفس عدهای از نمایندگان به من اعتراض کردند. عصبانی شدم و پرخاش کردم. به هرحال کار خوبی شد. هم وقت زیادی از مجلس میگرفت و هم چیز خوبی از آب در نمیآمد. دو سؤال هم داشتیم که انجام شد.ظهر چند ملاقات داشتیم. عصر عدهای از وزراء آمدند؛ جناح مخالف تمرکز امور اقتصادی در دست دولت از جناح دیگر شکایت داشتند و مدعی کارشکنی از طرف آنها بودند. دعوت به اتحاد و صراحت و رفاقت نمودم و قول دادم که به موارد ادعای کارشکنی رسیدگی میکنم. جلسه خوبی بود؛ آقایان ]حبیباله[عسکراولادی، ]علی اکبر[ناطق نوری و ]محسن[رفیق دوست، ]احمد[توکلی، ]جواد[اژهای، ]محمد[غرضی، مرتضی نبوی، ]هادی[منافی،... ]در جلسه حضور داشتند[.دکتر ]عبدالله[جاسبی آمد؛ راجع به دانشگاه آزاد بحث شد، قرار شد پس از تصویب اساسنامه، کنکور اعلام شود. نظرم را راجع به اساسنامه گفتم. جلسه شورای مرکزی حزب ]جمهوری اسلامی[
داشتیم. آقای نخستوزیر گزارش وضع اقتصادی کشور را گفت، مخالفان او از گزارش ناراحت به نظر میرسیدند و پارازیت میدادند.درباره انتخابات آینده بحث شد. آخر شب جلسه سران بود؛ درباره تعقیب حزب توده و میثمیها بحث شد و در حد گرفتن سران حزب توده موافقت شد. مسئولان امنیتی پیشنهاد گرفتن عده زیادی را دادند که نپذیرفتیم. میثمیها را هم قرار شد به شرط تحویل اسلحه آزاد کنند. و همچنین آقای ]داریوش[فروهر را. شب برای شام و خواب به مجلس رفتم.