خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۱- پس از بحران
آقای صفایی رئیس سیاسی ایدئولوژی ارتش آمد و از قائم مقام فرمانده نیروی زمینی و رئیس ستاد گله داشت و برای کارش کمک میخواست. عدهای از مسئولان سپاه اول شب آمدند و برای آنها صحبت کردم*.
سه شنبه 2 آذر
از ساعت شش تا هشت مطالعه کردم. در جلسه علنی مجلس اساسنامه جهاد مطرح است. خیلی معطل میشویم، زیرا پیشنهاد اصلاحی زیاد است. خدمات تبلیغی و فرهنگی را از اهداف جهاد حذف کردند و جهادیها خیلی ناراحت شدند. چند سؤال از وزیر کشور مطرح بود. نمایندگان خوزستان علیه سرپرست سابق و فعلی بنیاد امور جنگ زدگان، تند و تهاجمی صحبت کردند.ائمه جمعه خراسان ظهر به دیدن من آمدند. ناهار مهمان مجلس بودند برای آنها و محافظانشان صحبت کردم*. چند نفر از اهل سنت هم بودند. رهبری آنان با آقای ]ابوالحسن[شیرازی امام جمعه مشهد بود. گفتند که در قم فقط آیتالله ]حسینعلی [منتظری را دیدهاند. سپس اعضای کمیسیون صنایع آمدند و از توقف قانون حفاظت صنایع ناراحت بودند و چارهای میخواستند. آنها میگفتند که فشار سرمایهداران کار را به اینجا رسانده و در این باره کمی صحبت کردیم.عصر چند ملاقات داشتم، از جمله، سردفتران بازنشسته که از وزیر دارایی گله داشتند. مصاحبهای داشتم با مجله شاهد از بنیاد شهید. ملاقاتی هم با آقایان ]سیدتقی[خاموشی و حیدری که از حملات مسئولان شرکت تعاونی پسته رفسنجان به خاطر احساس کارشکنی وزارت بازرگانی در صدور پسته ناراحت بودند. آقای صفایی رئیس سیاسی ایدئولوژی ارتش آمد و از قائم مقام فرمانده نیروی زمینی و رئیس ستاد گله داشت و برای کارش کمک میخواست. عدهای از مسئولان سپاه اول شب آمدند و برای آنها صحبت کردم*. ساعت هشت شب به خانه آمدم. بچههای اخوی مرحوم حاج قاسم آمدند. دیروقت خوابیدیم.