دوشنبه 28 تیر
جلسه علنی داشتیم و انتخابات هیئت رئیسه انجام شد. با 167 رأی از 188 رأی ـ بدون رقیب ـ ]و بدون رأی مخالف [برای بار سوم به ریاست مجلس انتخاب شدم. آقای ]سیدمحمد[موسوی خوئینیها که نایب رئیس اول بود، یک رأی از آقای محمد خامنهای کمتر داشت و انتخاب نشد. آقای محمد یزدی اول شد و آقای محمد خامنهای دوم. از کارپردازان سابق آقایان ]علیرضا[یارمحمدی و ]موسی[زرگر انتخاب نشدند و آقایان ]علیمحمد[بشارتی و ]غلام عباس[زائری به جای آنان انتخاب شدند و از منشیها هم آقایان ]سیدعطاءالله[مهاجرانی و ]حسین[هراتی کنار رفتند و آقایان ]منوچهر[متکی و ]سیدفضلالله[ حسینی برمائی به جای آنها آمدند. سپس یک لایحه تصویب شد.ظهر به جلسه شورای نگهبان رفتم و مقداری راجع به ایرادهایشان درباره مصوبات مجلس بحث کردیم. مخصوصاً اساسنامه سپاه و... و این که هنگامی که از شش نفر فقهای شورا، سه رأی در مقابل سه رأی قرار میگیرد، مصوبات مجلس را برمیگردانند. آیا حتماً باید انطباق مصوبات با شرع اثبات شود یا صرف عدم مغایرت کافی است؟ هنوز در تفسیر قانون اساسی ثابت نشده.
عصر ملاقاتی با سفیر لیبی داشتم که پیام آقای ]معمر[قذافی را در تأیید ورود ما به خاک عراق آورده بود و اعلام آمادگی برای کمک. با دکتر ]عبدالله[جاسبی هم که اساسنامه و آیین نامههای اجرایی دانشگاه آزاد ]اسلامی[ را تهیه کرده بود، مشورت کردیم.دو نفر از اهل حق آمدند و از این که مقبرهای از آنها را در هشتگرد خراب کردهاند، شاکی بودند. افطار در منزل آقای ]مرتضی[مقتدایی در معیت آقای ]حسینعلی[منتظری بودیم. تا ساعت دوازده درباره اختلافات اصفهان و وضع سپاه و واحد نهضتها که تحت اداره سید مهدی هاشمی است و وضع بیت ایشان و اطرافیانشان و ضرورت ایجاد نظام محکم و تحفّظ امنیتی ایشان بحث شد. ساعت دوازده به مجلس رفتم و خوابیدم. دندان درد شدید آزارم میداد. خبر مهمی نداشتیم.