شب، در مجلس خوابیده بودم. پس از نماز و مطالعه گزارشها، به جلسه علنی رفتم. تا ظهر چند لایحه را تصویب کردیم. قرار بود، نخستوزیر کابینه را معرفی کند، نامه ایشان نرسید. معلوم شد آقای بهزاد نبوی، به همان دلیل اختلاف با آقای عسکر اولادی حاضر نیست در کابینه باشد. برای قانع کردن ایشان، تأخیر انداختهاند و بالاخره ایشان را به دلیل خطر بروز اختلاف، در میان نیروهای خط امام و بهخصوص حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، قانع کردهاند.
بعدازظهر، در محل ریاست جمهوری، جلسه شورای مرکزی حزب بود. درباره اعضای کابینه و کمبود پول حزب، بحث شد. حزب ماهانه حدود سه میلیون تومان خرج دارد و فقط حدود صدهزارتومانی حق عضویت میگیرد؛ بقیه مخارج را باید از راه سهم امام و قرض تأمین کنیم. قرار شد، راههای اساسی برای تأمین مخارج فکر شود.
شب در دفتر من، جلسه شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز بود. آقای مهدوی کنی را که اخیراً از نخستوزیری کنارهگیری کرده و وقت دارد، بهعنوان دبیر کل جامعه انتخاب کردیم و اختیاراتی به شورای اجرایی دادیم. شام را آقای مهدوی [کنی] همانجا با من صرف کردند و آقای [محمد] امامی کاشانی همانجا خوابیدند.