خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب «عبور از بحران»
حرف های جالب یکی از سران رژیم پهلوی به هاشمی
ساعت هشت صبح به مجلس شورا رفتم. پس از بررسی گزارشها، آقای لطیف صفری، نماینده اسلامآباد غرب به دفترم آمد و مطالب زیادی ازآنجا گفت. هدف اصلیاش گلایه از این بود که مسئولان برای کارهای منطقه از بومیان استفاده نمیکنند. این مطلب را بلوچستانیها و بختیاریها و... هم میگویند؛ ضدانقلاب هم روی آن کار میکند.
سپس مصاحبهای با مجله کیهان ورزشی داشتم. آنها هم احساس میکنند که جمهوری اسلامی، توجه لازم را به ورزش نکرده است. آقای محمدی خمینی، هم مباحثهای من در قم - که قاضی بوده است و بازنشستهاش کردهاند - آمد و شکایت داشت. مرد خوبی است؛ باید به قضا برگردد.
رؤسای آموزشوپرورش همه نواحی تهران آمدند و تأکید داشتند که در تصویب لایحه بازسازی و احزاب تسریع کنیم که بتوانند در مدارس با ضدانقلاب مبارزه کنند. بعدازظهر، مصاحبهای با مجله راه زینب و متصدیان نمایشگاه انقلاب، به مناسبت سالروز شهادت داشتم.
سپس آقای علی اسلامی (پهلوی) فرزند شاهپور علیرضا [پهلوی] همراه نماینده مینودشت آقای حسینی، آمد. در آن زمان از خانواده پهلوی بریده است. ظاهراً مسلمان خوبی شده. حرفهایش جالب بود. مالک سه روستا در ترکمنصحرا با ششصد هکتار زمین است که به اظهار خودش و آقای حسینی، کشاورزان از او راضیاند و طالباند که به محل برود. بعد از انقلاب به محل نرفته و روستائیان سهمی به او پرداختهاند. کمی نگران بود و میگفت میخواهم درسم را تمام کنم و با کار شخصی زندگیام را اداره کنم. تازه از پاریس برگشته. مادرش در پاریس است. اجازه میخواست به منطقه برود؛ گفتم مانعی ندارد.
شب در مدرسه شهید مطهری به دعوت شورای عالی تبلیغات [اسلامی] جلسه داشتیم. آقایان مشکینی، خامنهای، مهدوی کنی، باهنر، بهشتی، معادی خواه، امامی کاشانی و حقانی حضور داشتند. برای اینکه درسهایی در توضیح معارف و مطالب مهم اسلامی با فیلم تهیه شود که بشود همه را در اختیار علاقهمندان گذاشت - موضوعهایی طرح شد و هرکسی موضوعی انتخاب کرد و من «فلسفه تاریخ» را [انتخاب کردم]. اعتراضاتی به روش و کمکاری هیئت بررسی اختلافات داشتیم که به آقای مهدوی [کنی] گفتیم.