قرار بود جلسه علنی مجلس شورای اسلامی داشته باشیم. اول صبح، هیئترئیسه تشکیل شد، ولی عده نمایندگان حاضر، به نصاب ۱۸۰ نفر نرسید و نتوانستیم جلسه رسمی علنی داشته باشیم؛ بهطور غیررسمی درباره مناطق جنگی صحبت کردیم. مجلس یک هفته دیگر تعطیل شد. تا عصر در مجلس ماندم و کارهای متفرقه را انجام دادم.
از روزنامه آزادگان[1] تلفن کردند که چاپخانه، به دلیل مقروض بودن، از چاپ روزنامه خودداری کرده است. قرار شد با بنیاد مستضعفان صحبت کنم و حل نمایم.
آقای [حسین] انصاری [راد] نماینده نیشابور از عملکرد استاندار خراسان، حزب جمهوری اسلامی، دادگاه، جهاد و سپاه شکایت داشت؛ گویا به دلیل اینکه ایشان را با بنیصدر میپندارند، با ایشان ناسازگارند.
نمایندگان خرمشهر از مشکلات آوارگان جنگی شکایت داشتند. خبر سوءقصد به جان آقای ربانی شیرازی در شیراز و نجات ایشان رسید. با ایشان، در بیمارستان نمازی تلفنی صحبت کردم و تلگرافی هم برایشان مخابره نمودم.[2]
خبری داشتم که دکتر تقیزاده نماینده آقای بنیصدر در لندن، به سفارت عراق رفته و مدتی آنجا بوده است؛ قاعدتاً بیارتباط با هیئت میانجی نیست. خبر را به آقای رجایی دادم که در شورای عالی دفاع، حساب دستشان باشد.
عصر به جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی رفتم. درباره مسائل روز، چندساعتی بحث کردیم. روی برنامههای اقتصادی - بهمنظور تعدیل ثروت و رفع تبعیضات اقتصادی - بحثهایی شد و تصمیماتی اتخاذ گردید.
بعد از نماز مغرب و عشا، جلسه مشترک نمایندگان و مسئولان اجرایی هوادار حزب تشکیل شد. آقای بهشتی و من صحبتهایی کردیم سپس چند نفر درباره وضع آوارگان جنگ، صحبت کردند؛ منجمله آقای [مصطفی] میرسلیم مسئول بنیاد جنگزدگان
آخر شب، تلفنی با [فرزندم] محسن که در بلژیک تحصیل میکند، صحبت کردیم. از کار سفارتخانه و فعالیت انجمن اسلامی و نفوذ انقلاب در دانشجویان اسلامی عرب و ضعف ضدانقلاب، راضی بود.
منبع: کتاب عبور از بحران، صص ۴۴ و ۴۵