خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب « عبور از بحران»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب « عبور از بحران»

از خطبه های عید فطر تا مراسم تنفیذ ریاست جمهوری دکتر رجایی

  • تهران
  • یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۶۰

 بعد از نماز، مقداری مسائل فطریه و نماز عید را مطالعه کردم. ساعت هشت صبح، به دانشگاه رفتم برای اقامه نماز عید. جمعیت عظیمی آمده بودند. راستی که مردم، خیلی خوب‌اند. همه دانشگاه و خیابان‌های اطراف، صبح زود مملو از جمعیت بود. نماز را خواندم و دو خطبه ‌ایراد کردم. سپس سری به بیمارستان قلب زدم. آقای خامنه‌ای لباس پوشیده و آماده رفتن به منزل امام، برای شرکت در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای رجائی بودند. به شعف آمدم. به خانه برگشتم و سپس به منزل امام در جماران، برای شرکت در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری رفتم. نمایندگان مجلس، وزرا، شورای عالی قضائی، شورای نگهبان، فرماندهان ارتش و سپاه و جمع کثیری از شخصیت‌های کشور، حضور داشتند و متفرقه را راه نمی‌دادند، به خاطر ملاحظات امنیتی؛ خیلی‌ها به‌طورکلی در این اوضاع شروع تروریسم، مخالف تشکیل چنین جلسه‌ای بودند؛ اما ملاحظات سیاسی و روانی ترجیح برای تشکیل مجلس داشت.

 ساعت یازده امام آمدند. حضور آقای خامنه‌ای هم جالب بود. امام، صحبت‌های خوبی کردند و آقای رجائی، اظهارات خوبی داشت. ظهر به خانه آمدم و ناهار را با فاطی و سعید و فائزه صرف کردیم. جای عفت، محسن، مهدی و یاسر خالی بود. بعدازظهر، سید محمدباقر حکیم آمد و درباره نیازهای مجاهدان عراقی از من کمک خواست. با آقای سید مهدی هاشمی، تلفنی صحبت کردم و خواستم بیشتر توجه کند. ایشان یکی از مسئولان ستاد کمک به نهضت‌های آزادی‌بخش است. شهید محمد منتظری هم عضو دیگر بود که جایش خالی است. آقای حسین یوسفی پاسدار، دختر نوزادش را آورد که در گوشش اذان و اقامه بگویم. خوشبختانه امروز صبح، خانمی مقداری زینت‌آلات خود را به من داده بود که به پاسدارها بدهم، یک نیم پهلویش  را به او دادم. قرار بود در جلسه‌ای در نخست‌وزیری، برای مشاوره در امر کابینه شرکت کنم. با آقای رجائی تلفنی صحبت کردم. گفتند خیلی ضرورت ندارد

تصاویر ضمیمه