خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب « عبور از بحران»
روزی که دکتر باهنر نخست وزیر ایران شد.
اول وقت به مجلس رفتم؛ برای اینکه قبل از شروع جلسه، وضع آراء نمایندگان را نسبت به نخستوزیری آقای باهنر بسنجم و فکری بکنم که وضع بدی پیش نیاید. عده از دوستان مخالف بودند و قرار شد از مجلس استفسار کنیم. اگر موافق است، مقداری غیررسمی و غیرعلنی بحث کنیم. مجلس موافقت کرد و مخالفان و موافقان صحبت کردند. مخالفان حرف حسابی نداشتند. لیبرالها هم موافق بودند. آقای رجائی هم شرکت کرد و صحبتهای خوبی نمود.
رأیگیری کردیم، 130 نفر از 168 صاحبرأی، موافق بودند و 14 نفر مخالف و 24 نفر ممتنع و 29 نفر هم از آنها که اعتبارنامهشان تصویب نشده، با نامهای موافقت خود را اعلام داشتند.
خبر رسید که دکتر [حسن] آیت را ترور کردهاند و شهید شده است و دو پاسدارش مجروح؛ خیلی متأثر شدیم و مردم خیلی عصبانی و حق هم دارند، زیرا هرروز تعدادی از شخصیتهای نامدار انقلاب ترور و شهید میشوند و اگر وضع مدتی دیگر به همین منوال باشد، از نیروهای انقلابی سابقهدار کسی نمیماند. مشکل هم اینجا است که مجاهدین، سالها بهعنوان نیروی خودی، در بین ما بودهاند و اطلاعات کامل از وضع ما و موقعیت افراد و راه وصول به آنها را در اختیار دارند؛ و بعد از انقلاب عوامل خود را به طور ناشناس، در خیلی از جاهای حساس نفوذ دادهاند. امروز همه تلفنها، حاکی از خشم مردم نسبت به ضعف کنترل امنیتی ما بود.
بحث، درباره طرح اراضی شهری بود. بعدازظهر جلسه هیئترئیسه داشتیم و بیشتر بحثها درباره تأمین امنیت نمایندگان بود و تصمیماتی گرفتیم. منجمله اینکه به همه پیشنهاد شود که در مجلس یا خانههای اطراف مجلس بمانند تا چندهفتهای که از شدت تروریسم کاسته شود.
عصر چند عقد ازدواج برای پاسداران انجام دادم. سپس در جلسه شورای حزب جمهوری در دفتر آقای باهنر، شرکت کردم. آنجا هم بحث در امنیت و کابینه بود. شب، جلسه مشاورهای با شرکت آقایان رجائی، باهنر، موسوی اردبیلی، احمد آقا [خمینی] و بهزاد نبوی در دفتر من داشتیم. درباره ارتش، سپاه، کابینه و دادگاههای انقلاب بحث کردیم. شب را در دفترم خوابیدم و بقیه هم در همانجا خوابیدند.