اول صبح، همه کارهای عقبمانده را انجام دادم و برای خطبههای نماز جمعه مطالعه کردم. ساعت ده ونیم به دانشگاه رفتم. دو خطبه جمعه را درباره هماهنگی و رابطه گناه و کفر بحث کردم.
ظهر به خانه آمدم. فاطی و سعید هم آمدند. عصر قرار بود به شورای عالی دفاع بروم، ولی نرفتم. چون دیگر مسئولیت مستقیم ندارم، گاهی بهجای آقای خامنهای شرکت میکنم و این روزها آقای خامنهای هم میتوانند شرکت کنند.
آخر شب، آقای نظران اطلاع داد که در شورا، موضوع ربودن ناوچه توپدار فرانسوی ایران و هواپیمای فرندشیپ نیروی دریایی مطرح بوده. رژیم شاه سه ناوچه توپدار از فرانسه خریده بود که فرانسه، پس از مدتی تأخیر، بهتازگی تحویل داده. در آبهای ساحلی اسپانیا در راه آمدن به ایران یکی از ناوچهها ربودهشده و ظاهراً به مراکش رفته. بعضی از کارکنان ناوچه با ربایندگان، همدستی و همکاری داشتهاند. اسپانیا اقدام کرده که ناوچه را پس بگیرد؛ چون اسپانیا مسئول حفاظت در آبهای خودش میباشد. هواپیمای فرندشیپ، در راه حرکت از بندرعباس به چاهبهار بهطرف مسقط رفته و در فرودگاه مسقط فرود آمده. سیزده سرنشین داشته. گویا خلبان و کمکخلبان، قصد فرار از ایران داشتهاند و اینگونه فرار کردهاند. عصر، آقای دکتر عالی آمد و نامهای و پیامی از آقای علی بابائی آورد. در رابطه با همکاری با مجاهدین تحت تعقیب است. پیغام داده بود که مایل است با من ملاقات کند و حرفهایی برای گفتن دارد و پیشنهادی برای رفع مشکل. قرار شد وقتی برای ملاقات تعیین کنم.