شب را در نخستوزیری خوابیدم. چون آخر شب، خبر دادند که افراد مشکوکی در باغچه مجاور منزل دیدهشدهاند و بچهها هم به همین دلیل در خانه نماندهاند. اول وقت، به دفترم رفتم. سحری را در نخستوزیری خورده بودم. گزارشها را خواندم. صبح، جلسه علنی بعد از یک هفته تعطیلی داشتیم. با سهربع ساعت تأخیر، شروع شد. طرح مطبوعات، کلیاتش تصویب شد.
اعتبارنامه نمایندگان کاشمر و سراوان هم تأیید شد و شور اول مهلتِ دادن ترازنامه به شرکتهای ملی شده هم تصویب شد. ظهر آقای شجاعی نماینده زنجان که متهم به طرفداری از بنیصدر بوده، مراجعه کرد و از اینکه جمعی از مردم زنجان ایشان را عزل کرده و به ایشان اهانت میکنند، گله داشت و در باب استعفا به خاطر همین و به خاطر کسالت، مشورت میکرد. من نظر مخالف با استعفا دادم و قرار شد مدتی صبر کنند، تا وضع عادی شود.
به تعدادی از نامههای تبریک و تسلیت که از رؤسای مجالس دنیا رسیده بود، جواب دادم.
عصر، در کاخ وزارت خارجه، در جلسه شورای مرکزی حزب، شرکت کردم. درباره مراسم روز قدس و چهلم هفتادودو شهید و مسائل جاری بحث شد و کمی هم درباره کابینه.
افطار به خانه آمدم. شب آقای مطهری - بازاری - برای حساب وجوه شرعیه به منزل آمد. عصر با روزنامه اطلاعات مصاحبهای درباره اسرائیل و فلسطین کردم.