در جلسه علنی، با آقایان فؤاد کریمی، [حسن] آیت و [عبدالحمید] دیالمه که اعتراض آئیننامهای داشتند، تند برخورد کردم و بالاخره امروز کار چهار دوازدهم بودجه تمام شد.
از خانه آیتالله صدوقی، سؤال کردیم. معلوم شد این دختر مسلمان شده و از خانوادهاش که مسلمان نیستند، جدا شده و به خانه آقای صدوقی پناه برده است. آقای ملک پور، هنوز تعقیب میکند.
بعدازظهر، جلسه هیئترئیسه داشتیم. برنامه هفته بعد را تنظیم کردیم. کار زیاد است و وقت کم.
آخر وقت، آقایان رضایی و محمد زاده از سپاه آمدند و درباره خط حرکت سیاسی، با مخالفان بحثهایی کردیم. پیشنهاد کردند، گروهی خط دهنده و هدایتگر سیاسی انتخاب شوند. موافقت کردم، قرار شد افرادی را پیشنهاد دهند.
شب، هم در جامعه روحانیت مبارز دعوت داشتم و هم در منزل آقای دکتر [یدالله] سحابی برای جلسه نمایندگان تهران و هم در منزل آقای خامنهای برای تهیه پول برای مخارج حزب و روزنامه. اول وقت به خانه آقای خامنهای رفتم؛ چون خودشان نبودند، نماندم. آقای بهشتی نیامده بودند، خود آقای خامنهای با مدعوین مذاکره کردهاند و حدود ده میلیون تومان، تعهد یا نقد گرفتهاند. شصت میلیون تومان نیاز داریم. در جلسه روحانیت، هدفشان این بود که اعتبار مخدوش شده جامعه [روحانیت مبارز تهران] را با ائتلاف مجدد با نیروهای انقلابی روحانی که به خاطر روابط جامعه و آقای بنیصدر از جامعه کنار گرفته بودند، به دست آوردند. انصافاً خیلی کوتاه آمدند. آقای [عبدالمجید] معادیخواه و دکتر [حسن] روحانی، سختگیری میکردند، برای تجدید اعتبار جامعه، بالاخره نسبتاً موفق شدند. قرار شد از نو جامعه را تجدید سازمان کنند. آقای بهشتی هم رسیدند. شام را همانجا خوردیم و به منزل آقای سحابی نرسیدیم، لابد سخت گلهمند میشوند و حمل بر علل سیاسی میکنند، ولی من مایل بودم بروم، آقای [شیخ فضلالله] محلاتی مانع شد، به خاطر اهمیتی که برای جلسه جامعه قائل بودند، خودشان قرار شد، عذر من را بگویند.