خاطرات روزانه آیتالله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب «عبور از بحران»
اول وقت جلسه هیئترئیسه داشتیم و سپس جلسه علنی. در جلسه علنی تأسیس وزارت معادن و فلزات تصویب شد.
ظهر معلولان بیمارستان قدس آمدند و از کیفیت اداره دکتر شیبانی و خانم مفیدی شکایت داشتند. بعدازظهر آقایان مهاجری و آقازاده آمدند و درباره فعال کردن فراکسیون حزب جمهوری مجلس شورای اسلامی مطالبی بحث شد و تصمیماتی اتخاذ شد. سپس به جلسه شورای مرکزی حزب رفتیم. شب در جلسه مشترک مسئولان اجرایی و نمایندگان مجلس حزب شرکت کردم. مقداری از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه [جمهوری اسلامی] گذشت.
آقای آیت به خط روزنامه اعتراض داشت، آقای [میرحسین] موسوی دفاع کرد. آقای دکتر [حسن] عباسپور نکاتی از لایحه بودجه را توضیح داد و نمایندگان را توجیه کرد.
شب با [فرزندم] محسن، در بلژیک تلفنی صحبت کردم. حالش خوب بود. کتاب و پوستر و نوار میخواست. محسن به خاطر عدم امنیت بعد از ترور من توسط فرقان و تهدید شدن او در محیط تحصیل و عدم تمایلش در به همراه داشتن محافظ، برای ادامه تحصیل به خارج رفت. در شیراز در کنکور پذیرفتهشده بود و مشغول تحصیل بود. اکنون تمایلی به زندگی در غرب ندارد و به انقلاب اسلامی سخت وفادار است و در آنجا با گروهی از دوستانش به نفع جمهوری اسلامی فعالیت دارد.