جلسه علنی داشتیم، آقای رجائی لایحه بودجه را آوردند و مطالب نسبتاً خوبی گفتند. حرکت هیئت مجلس به بینالمجالس مانیل به اشکالاتی برخورد کرده بود که با پیگیری حل شد. با هواپیمای کوچک به دوبی رفتند که ازآنجا به مانیل بروند.
بعد از جلسه به دفترم آمدم. خانواده آنجا بودند. خوشحال شدم، با آنها ناهار خوردم و برای لحظاتی حالت دفتر کار، به محیط خانوادگی شبیه شده بود؛ مراجعه زیاد داشتم. آنها هم منتظر سعید بودند که آمد و آنها را برد.
آقای کیایی، مسئول پاسداران مجلس آمد. با سپاه اختلاف دارند. مجلس میخواهد ایشان بماند، ولی آقای جبروتی مسئول حفاظت سپاه مایل نیست. گویا حقوقش را توقیف کردهاند. قرار شد صحبت کنم. ریشه همان اختلاف لیبرالیسم و خط امام است.
نمایندگان استان مازندران آمدند. آقای نوروزی، نماینده گنبد را که به خاطر تأیید شدن آقای نور مفیدی با ملاقات با امام و آقای منتظری، از مجلس استعفا داده بود، آوردند. گله داشتند که چرا مسئولان به نمایندگان توجه نمیکنند.
از طرف مجله آیندهسازان، مصاحبه کوتاهی درباره شهید مطهری کردند. به دفتر حزب رفتم. با آقای دعاگو مقداری درباره شیوه کارگروه [کلید] قرآن کار کردم.
در جلسه دفتر سیاسی حزب شرکت کردم. من و آقای بهشتی تحلیلی از وضع موجود و اینکه چه باید کرد، گفتیم که ضبط شد. گروهی از خمین آمده بودند که تقاضای ابقای قاضی شرع دادگاه انقلاب خمین، آقای قوامی را داشتند. پول پاسدار شهیدی را آورده بودند که وصیت کرده بود در اختیار دولت آقای رجائی بگذارند. قرار شد وصیتنامهاش در نماز جمعه خوانده شود؛ جالب است.
شب در نخستوزیری جلسه داشتیم؛ آقای [محمد] یزدی، گزارشی از کار هیئت بررسی اختلافات دادند و معلوم شد، کمی در جهت محکوم کردن متخلفان که همان لیبرالهایند، پیشرفت کردهاند؛ ولی ضعیف.
شورای سرپرستی صداوسیما برای رفع اختلافات خود، آمده بودند. روح اختلاف این است که آقای لاریجانی مدیرعامل، میخواهد با تیم خودش کار کند و کمتر توجه به خواست اکثریت شورا میکند. تا ساعت دوازده شب، مذاکره داشتیم. به نقطه حل روشنی نرسیدیم، ولی جو کمی تلطیف شد.
آقای بهشتی از حیله حقوقدانان و یک قاضی برای آزاد کردن روزنامه میزان [ارگان نهضت آزادی] از توقیف و شکست توطئه و تعقیب قاضی، صحبت کردند.