اول صبح،خانم دکتر منصوریان برای عیادت عفت آمد. قرار گذاشت که فردا عفت رابرای عمل در بیمارستان بستری کند. راجع به رفع مشکلی که با دادگاه انقلاب دارد از منکمک میخواست. مقداری به اوراق و اسنادی که بعد از انقلاب در خانه جمع شده رسیدگی کردم و تصفیه وتنظیم نمودم. آقای رضایی از اطلاعات سپاه آمد و اطلاعاتی در مورد فعالیت ضدانقلاب و اسنادی که ازلانه جاسوسی، علیه آقای بنیصدر به دست آمده، گزارشی داد. فعالیتهای [شاپور]بختیار،اشرف، رضا[پهلوی]، فرح پهلوی، [حسن]نزیه، اویسی و [محسن]پزشکپور و فعالیتهای عواملداخلی آنها را در جزوهای تنظیم کرده بودند که با هدایت آمریکا می خواسته اند، هماهنگ کنند، ولی نتوانسته اند. ظهر به نماز جمعه دانشگاه رفتم، آقای خامنه ای در توضیح جرایم و اشتباهات آقای بنی صدر بیانات خوبی داشتند. ظهر عفت و بچه ها در خانه نبودند، تنهایی، غذایی که خودم پختم، صرف کردم و خوابیدم. با زنگ تلفن احمد آقا، از خواب بیدار شدم و همان موضوع فیلم را مطرح میکرد. خانم گلناری تلفن زد و گفت سروان آزرین از پادگان ابوذر میگوید، تصمیم جدید مبنی بر مرخص نکردن سربازان که مدت خدمتشان تمام شده ایجاد ناراحتی کرده. با اینکه در زمان بنی صدر،تصمیم گرفته شده بعد از ایشان ابلاغ شده و به پای دیگران نوشته میشود. پیشنهاد شده که برای تأمین نیروی جبهه ها، تصمیم عاقلانه این است که به هر نفر سرباز ماهیدوهزاروپانصدتومان غیر از امتیازات و حقوق - مأموریت جنگی بدهند؛ این بهتر از احضارسربازان قدیم است. عصر، مقداری با پاسدارها پینگ پنگ بازی کردم. اول شب، مسئولان مدرسه نیکانآمدند و گزارشی از وضع مدرسه دادند و کارنامه مهدی را آوردند. با معدل هفده ونیم قبولشده؛ خوب است. سپس، آقای فخرالدین حجازی آمد و گزارش از سفر هند داشت و گلایه از عدم پخشگزارش ایشان از رادیو. مسئولان سپاه آمدند و گزارشی از موفقیت سپاه در بندرعباس در قلع وقمع تروریستها داشتند و برای طرح کردن اسناد لانه جاسوسی، درباره بنیصدر در مجلس،مشورت کردند.