[ساعت] هشت ونیم صبح از منزل بیرون رفتم. فائزه را به کلاسش رساندم و به مجلسرفتم. گزارشها را مطالعه کردم. تیمسار افضلی فرمانده نیروی دریایی تلفن کرد که کار فوریدارد. آمد ولی کار مهمی نداشت. اطلاع داد که مؤسسه فیات ایتالیا مایل است که ایرانناسیونال را - که از انگلستان تغذیه میشود - از نظر بعضی نیازهای فنی و قطعات، با فیات تغذیهکند و همچنین کارخانه تراکتورسازی تبریز را؛ قرار شد با مسئولان صنایع صحبت کند.
از قصد و تمایل فرماندهان به حذف اداره سیاسی ایدئولوژیک ارتش صحبت میکرد واینکه حکم اخیر امام، مبنی بر انتصاب آقای صفائی به ریاست این اداره، این توطئه را خنثیکرده، و صحبت از تجدید سازمان ارتش میکرد و اهداف انحرافی فرماندهان موجود، منجملهآقای بنیصدر در تضعیف عامل ایمان. مدعی بود که باید سپاه را مبنای ارتش قرار داد و ارتشرا رفته رفته در سپاه منحل کرد. شاید میخواست مرا بیازماید. گفتم که در خود ارتش،نیروهای سالم و مجرب و مسلمان و قابل تربیت فراوان است.
کمیسیون آئیننامه داشتیم. ظهر کارپردازان مجلس آمدند. دکتر [علی اکبر]ولایتی از عدمرسمی شدن نیروهای اسلامی جدید، که در مجلس کار میکنند شکایت داشت. آقای [مرتضی]کتیرایی در استخدام افراد، محتاط است.
بعدازظهر، کمیسیون طرحهای انقلاب با هیأت رئیسه، جلسه مشترک برای فعالتر کردنمجلس داشتند، ولی نه طرحی داشتند و نه برنامه، اتلاف وقت بود.
عصر، سفیر کرهشمالی آمد، دعوت نامه رئیس مجلس کره را آورد و خیلی اصرار داشت کهدر [ماه] آوریل یا می به کره بروم. قول قطعی ندادم. مشکل، عضویت آنها در جبهه شرق است؛با توجه به سیاست نه شرقی و نه غربی ما.
سپس مسؤولان تربیت بدنی آمدند. خبر و هدف تعطیلی بعضی از قسمتهای تربیت بدنی راگفتند؛ تقویت میخواستند. مسلمانند و دلسوز، ولی لیبرالها با اینها مخالفت میکنند.
خانواده شهیدی از کرمانشاه آمدند. دخترشان را به پاسداری دادند و من عقد خواندم. مردممسلمان و انقلابیند. به خاطر خستگی در جلسه شورای مرکزی حزب و جلسه روحانیت شرکتنکردم و به خانه آمدم. خانم آقای مطهری به خانه آمد. درباره مصاحبهای که بنا است با جرایددرباره سالگرد مرحوم شهید مطهری داشته باشد، مشورت کرد. خانواده مسلمان و جالبیاند.
آخر شب نادر، فرزند شهید [مهدی] عراقی آمد و درباره توطئه گروهکها و برنامه مقاومتسپاه جوانان محل مطالبی داشت. پاسداری آمد و برای تهیه فیلمی مستند از جنگ سپاه کمکمیخواست.