اول وقت، عفت برای یک عمل جراحی کوچک به بیمارستان ایرانمهر رفت و بستری شد و من به مجلس رفتم. طرح «عدمکفایت سیاسی آقای بنیصدر» در دستور بود. آقای مهندس سحابی بهعنوان اولین مخالف، میخواست ایراد آئیننامهای به دستور کار بگیرد که موفق نشد، سپس مخالفان و موافقان صحبت کردند. مخالفان حرفی برای گفتن نداشتند. خودشان راهم مخالف بنیصدر قلمداد میکردند و هم مخالف عزل او. موافقان هم بااینکه حرف حسابی زیاد داشتند، خوب صحبت نکردند. جمعیت عظیمی از حزباللهیها در بیرون مجلس جمع شده بودند و خواستار سرعت کار بودند. هنگام تنفس و بعدازظهر با آنها صحبت کردم. گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند. از ساعت چهار بعدازظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کمکم نیروهای سپاه و کمیتهها و حزباللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش میرسید. خبر از جراحت و شهادت عدهای نیز میرسید. جمعی از نمایندگان در دفتر من جمع شده بودند. نزدیک غروب، آقای [رضا] زوارهای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبطشده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطهای آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد. اوایل شب، آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند؛ بهجز تخریب چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین. شب را در مجلس ماندم. اولین جلسه شورای ریاست جمهوری به خاطر عدم دسترسی به رئیسجمهور (متواری است) با حضور آقایان بهشتی و رجائی و من - در دفتر من - تشکیل شد. برای امضای آئیننامه مصوب مجلس و ضمناً درباره مسائل جاری و آینده ریاست جمهوری هم، تبادلنظر کردیم. از عفت در بیمارستان، تلفنی احوالپرسی کردم. حالش خوب بود. خبر رسید، خانم بنیصدر را هم بازداشت کردهاند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت نظر داشته باشند.