خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب « عبور از بحران»

خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب « عبور از بحران»

یک روز تعطیل و ملاقات با امام، بهشتی، سید حسین خمینی، فکوری، فلاحی، محمد زاده ویک افسر شاکی!!

  • صدا و سیما,تهران
  • پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۶۰

 پنجشنبه 28 خرداد 15 شعبان - 18 ژوئن

 امروز تعطیل است و در خانه استراحت می‌کنم، بنا داشتم، برای رسیدگی به وضع زلزله‌زدگان گلباف کرمان، به آنجا بروم، ولی به خاطر حساسیت وضع مرکز، از این سفر صرف‌نظر کردم.

 اول وقت، آقای محمد زاده امتیازدار فیلم حضرت محمد (ص) آمد و از اینکه سیمای جمهوری می‌خواهد، بدون موافقت ایشان فیلم را از تلویزیون نمایش دهد، شکایت داشت. امام فتوایی دارند که حق امتیاز را برای مؤلفان و... از اعتبار انداخته و چاره‌جویی می‌کرد. مدعی است چهارده میلیون تومان خرج کرده و بیش از هفت میلیون تومان هنوز وصول نکرده است.

  افسری آمد و از اینکه دخترش را از وزارت خارجه اخراج کرده‌اند، شکایت داشت.

برای عرض تبریک به خدمت امام رفتم. در خصوص فتوای فوق‌الذکر هم صحبت شد. ایشان در مواردی که باعث خسارت کلی به سیاست مملکت نباشد، بر همان فتوایند، ولی اگر عدم مراعات این حق باعث خسارت و سلب اعتماد نیروهای سازنده و خسارت در امور مهمه باشد، مراعات این حق امتیاز را لازم می‌دانند. با مدیرعامل صداوسیما صحبت شد. می‌گویند خیلی بیش از مخارجش سود برده و حق قانونی پخش فیلم را می‌پردازیم.

  درباره شورای فرماندهی نیروهای مسلح، با امام صحبت شد. نظرشان این است که فعلاً به همین وضع بماند، تا شخص یا اشخاص مناسبی پیدا شوند. پیشنهاد احمد آقا را دادم. ایشان گفتند: احمد در هیچ کاری، نباید وارد شود.

 آقایان فلاحی و فکوری را آنجا ملاقات کردم. نگران بودند؛ ولی می‌گفتند: اگر ارتش در جریانات سیاسی دخالتی نکند، بهتر است و ازاین‌جهت عزل بنی‌صدر را خوب می‌دانستند.

 بعد از مدتی حسین آقا خمینی  را ملاقات کردم. بی‌روحیه بود.

 آقای محسن رضایی تلفن کرد و گفت در آذربایجان غربی، دموکرات‌ها شرارت را توسعه داده‌اند و بعضی جاها را گرفته‌اند و حمایت از بنی‌صدر می‌کنند.  بنی‌صدر، همچنان مفقودالاثر است  و امام نظرشان این است که نباید از مملکت خارج شود و گفتند، کسی را خدمت ایشان فرستاده و وحشت از اعدام خودش داشته و امام او را دلداری داده‌اند.

 اول شب، همراه آقای بهشتی، به دیدن سپاهیان خوزستانی که از خوزستان آمده بودند، به پارک خرم رفتیم. آخر شب، احمد آقا خمینی تلفن کرد و از اینکه پیام مهم امام از تلویزیون پخش نشده، شکایت کرد و گفت پیام را در اجتماع مردم در امجدیه خوانده و مردم شعارهای پرشوری علیه بنی‌صدر و لیبرال‌ها داده‌اند.

 از آقای لاریجانی توضیح خواستم. گفت برای پاک کردن شعارهای تند، وقت زیادی صرف شد و به برنامه نرسید؛ بعداً پخش می‌شود.