ساعت شش، از خانه بیرون رفتم؛ برای اینکه قبل از جلسه - که بسیار حساس بود -مشورتهایی بشود. دستور جلسه بحث در آئیننامه رسیدگی به صلاحیت سیاسی رئیسجمهور بود. بااینکه مرخصیها را لغو کرده بودم، در اثر غیبت جمعی از لیبرالها، اکثریت ضعیفی داشتیم. تا عصر ساعت پنج ونیم، جلسه ادامه داشت. آئیننامه تصویب شد. مادهای در آئیننامه با پیشنهاد آقای [محمد] مجتهد شبستری و موافقت من اضافه شد که مشکلی بار آورد. بهموجب این ماده رأی دوسوم نمایندگان، برای سلب کفایت سیاسی لازم میشود. عدهای از نمایندگان تند مجلس، بااینکه اکثریتشان رأی به این پیشنهاد دادند، ناراحت شدند؛ چون احتمال ضعیفی وجود دارد که عدهای رأی ممتنع بدهند و بااینکه بیش از یکصد و چهل نفر، پیشنهاد عدمکفایت سیاسی را امضا کردهاند، احتمال اینکه رأی لازم را نیاوریم، به وجود آمده؛ میخواستند جلسه را به هم بزنند، من مقاومت کردم؛ شاید موافقت من با این ماده از اشتباهات سیاسی من است. خداوند به خیر گرداند، اعوذبالله.
عصر جلسه هیئترئیسه داشتیم و برنامه هفته آینده را تنظیم کردیم و در همین موضوع هم خیلی بحث داشتیم. آقای کیاوش که خیلی عصبانی بود، به آقای قیصر کارمند مجلس، تندی کرد و او قهر نمود و تقاضای بازنشستگی نوشت و رفت. شب آقای محسن رضایی آمد و خبر داد، کسانی از مخالفان که در گذشته، قصد کودتا داشتهاند، این روزها فعالشدهاند و با آقای بنیصدر هم تماس گرفتهاند و زمان را مناسب میدانند. سپاه در تعقیب آنان است. آقای بنیصدر یک روز است که مفقودالاثر است. احتمالاً در رابطه با همین توطئه باشد. توطئهگران از سلطنتطلبان و ملی گرایان اند و بعضی از اطرافیان آقای بنیصدر. با این همه زحمت و خستگی، آخر شب به خانه آمدم.