جواب نامههایی که به منزل از طرف اربابرجوع رسیده بود، دادم. ساعت هفت صبح به مجلس رسیدم. جلسه علنی داشتیم. مهدی هم که مدرسهاش تعطیل بود، با من به مجلس آمد. طرح مهلت محدود برای امضای مصوبات مجلس از طرف رئیسجمهور، مطرح بود. لیبرالها با تأخیر در حضور در تالار و سپس با غیبتهای حسابشده، کارشکنی میکردند و من بااینکه عصبانی بودم خودم را کنترل کردم. پیشنهادها بررسی میشد و دائماً احتیاج به نصاب یکصد و هشتاد نفر داشتیم. کنترل مجلس مشکل بود. بالاخره طرح تصویب شد و بحثها هم معمولاً به ضرر رئیسجمهور بود و نطقهای پیش از دستور هم؛ مگر اظهارات آقای [محمدجواد] حجتی کرمانی که حمله به دو طرف و دعوت به وحدت بود که از طرف نمایندگان سخت موردانتقاد قرار گرفت. ظهر، احمد آقا خمینی به مجلس آمدند که با آقای خامنهای، درباره آینده ارتش مشورت کنند و تصمیماتی اتخاذ کردند. بعدازظهر، بیشتر به کارها و مطالعه گزارشها و جواب نامهها پرداختم. مسئولان روزنامه آزادگان آمدند و از فقر و کمبود و خسارت روزنامه، شکایت داشتند. راه چارهای میجستند که قرار شد با وزارت ارشاد و بنیاد و حزب مذاکره شود. مصاحبهای هم با مجله عروهالوثقی، درباره اوضاع جاری داشتم. اول شب به منزل آمدم ولی برای مشورت در امری فوری، به منزل آقای بهشتی دعوت شدم. احمد آقا هم حضور داشت. امام از ما خواسته بودند که درباره فرماندهی کل قوا، نظر بدهیم. امام تصمیم به عزل آقای بنیصدر از این سمت را گرفتهاند. نظر این شد که فعلاً خود امام، فرماندهی را به عهده داشته باشند تا در آینده با فرصت، فکری بشود و عزل ایشان با عبارتی موهن اعلام شد.
آقای بنیصدر، در کرمانشاه است و گویا به دستور امام تحت نظرند که از کشور فرار نکنند. ستاد ارتش هم قبل از عزل، ضمن اعلامیه 530 تقریباً ایشان را بی سمت اعلام کرده بود. بیشتر اعتماد آقای بنیصدر به ستاد ارتش بود. گویا ایشان این اعلان را غیرقانونی اعلام داشتهاند؛ لابد عزل امام را هم قانونی نمیدانند