صبح اول وقت، برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب، برای دیدن وضع کتابخانه به مجلس شورای قدیم رفتم. یک ساعت تمام قسمتها را بازدید کردم. کتابخانه مجهزی است و کتابخوان کم دارد. روزی بهطور متوسط، ده نفر مراجعه میکنند، پانصدهزار کتاب دارد و بیش از بیست نفر، کار میکنند. سپس از کتابخانه شماره 2 در محل مجلس، بازدید کردیم. اینجا فعالتر و باانضباطتر است و با امکانات کمتر، ولی اینجا هم مراجعه [کننده] کم دارد.
چند نفر از کارمندان مجلس را احضار کردم و در خصوص اتهامات به یکی از کارمندان، در خصوص نوشتن نامههای خلاف عفت، به یکی از کارمندان زن مجلس، تحقیق کردم. تقصیر ثابت شد.
آقای [عبدالحمید] دیالمه آمد و مطالبی گفت که خود را از اتهام انجمنی [حجتیه] بودن تبرئه نماید، قبول کردیم. آقای دکتر [حسن] حبیبی آمدند، مذاکره کردیم، در خط امام است و پیشنهاد مراودت بیشتر با آقای بنیصدر میکرد. از عواقب اختلافات خائف بود. میخواست ترتیبی برای مشروعیت غیبت ایشان، از مجلس برای شرکت در ستاد انقلاب فرهنگی داده شود.
عصر، ملاقاتی با سفیر شوروی داشتم. میخواست از کلیه اختلافات داخلی ما با خبر شود که چیزی به دست نیاورد. تشبیه به اختلاف شوروی با چین و یوگسلاوی و... کردم و از اینکه مسئولان ایرانی، شوروی را دشمن انقلاب ایران، میگویند، ناراحت بود. گفتم تجاوز شما به افغانستان چنین روحیهای میدهد و از ایشان خواستم به تجاوز خود خاتمه بدهند و افغانستان را به حال خود بگذارند. خواست، قضیه را با نفوذ آمریکا در جنوب خلیج فارس، مربوط کند، جواب دادم.
با خبرگزاری لیبی هم مصاحبه طولانی داشتم. چند نفر از طلاب قم هم آمدند و زمین میخواستند. شب در جلسه دوستان هوادار حزب در منزل آقای میرشکاری، شرکت کردم. آقایان خامنه ای و باهنر هم بودند و فیلم روز پاسدار را دیدیم که جالب و حزباللهی وضدلیبرالی بود.