تقریباً تمام وقت، درمنزل ماندم و فقط برای نمازجمعه بیرون رفتم. اول وقت آقایری شهری تلفن کرد و گفت آقای بنی صدر به آقای غفوری، استاندار مشهد گفته است که منمثل همین قله دماوند به رأی العین میبینم که عمامه آقای ری شهری را به گردنش انداختهاند و در خیابانها میگردانند. مشورت میکرد، درباره کیفیت جواب و این حرف مال کسی است که مطمئن است، کودتائی در پیش است که لیبرالها و تصفیه شدههای ارتش حاکم میشوند. درغیر این صورت، درباره قاضی شرع دادگاههای ارتش، چه کسی چنین رفتاری خواهد داشت.؟!
ظهر، همراه عفت به نمازجمعه رفتیم. برای پانزده خرداد، جمعیت عظیم و غیرقابل انتظاری جمع شده بودند. ضد انقلاب از این جمعیتها ناراحت و مأیوس میشود. عصر مقداریاز مناظره ایدئولوژیک را تماشا کردم. تودهای ها و فدائی ها، خیلی بی منطق و ضعیف حرف میزدند؛ حتی نتوانستند "تضاد" را تعریف کنند. وقتی که "تضاد" را که جوهر دیالکتیک است، نتوانند تعریف کنند، چگونه اثبات میکنند؟!
مقداری هم با بچهها و پاسدارها پینگ پنگ بازی کردم و جواب چند مراجعه را نوشتم. شب، رئیس واحد حفاظت سپاه پاسداران، آقای صلاحمند، آمد و پیشنهاد های اصلاحی برایکار حفاظت داشت. به نظر میرسد، مرد خوبی باشد. در خط امام است و همراهی داشت. دعوت به حضور در جلسهای در مسجد محمدی میکرد، وعده حتمی ندادم.