خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۰ – عبور از بحران
سهشنبه 31 شهریور
طلوع فجر بیدار شدم. پس از نماز صبح، به مطالعه گزارشهای هفتهای که مسافرت بودم، پرداختم و کارهای عقبمانده را انجام دادم. ساعت هشت صبح جلسه علنی داشتیم با کمی تأخیر شروع شد. گزارش تحلیلی از سفرم به مجلس دادم. تمام کارهای در دستور، انجام شد. طرح اطلاعات مرکزی مسکوت ماند و شور اول الحاق دادگاههای نظامی به دادگستری و خط مشیءطرح اطلاعات مرکزی، همان »طرح تشکیل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی« است که در تاریخ 62/5/27 به صدا و سیما به تصویب رسید. قبل از جلسه و بعد از جلسه به کارهای نمایندگان رسیدگی کردم که مراجعه زیاد میکردند.
با آقای [فضلالله] محلاتی و دیگر اعضای جامعه روحانیت مبارز، در مورد اعلان حمایت از نامزدی آقای خامنهای، صحبت کردم. قرار شد من اعلامیهای تهیه کنم که کردم. جواب پیامهای تسلیت صدراعظم آلمان غربی و رئیس جمهور ایرلند و ... را در مورد شهادت آقای رجایی و آقای باهنر دادم.
بعدازظهر، گروهی از سازمان امل لبنان آمدند و تقاضای کمک داشتند. آقای [رضا] زوارهای آمد و گزارشی از پرونده انفجار نخست وزیری داد. معتقد بود که بازپرس،ضعیف عمل کرده و احتمال این را که توطئهگر اصلی از سازمان سیا باشد، قوی میدانست.
از سفارت سوریه کسی آمد و گزارشی را از یک توطئه علیه ما در عراق آورد و خواهان حل مشکل درباره مسافرت بعضی از وابستگان سوریه به ایران و تسهیل رساندن امکانات ارسالی سوریه به مبارزان عرب در داخل عراق بود.
با آقای مهندس [میرحسین] موسوی هم، درباره سفارتخانهها و مخصوصاً سفارت ما در مالزی و کره شمالی صحبت کردم. شب، شورای موقت ریاست جمهوری را تشکیل دادیم و درباره کیفیت اعلان انصراف آقای مهدوی کنی از نامزدی ریاست جمهوری بحث کردیم. آقای موسوی [اردبیلی] گزارش سفر به اهواز را دادند. آقای مهدوی گفتند، نهضت آزادی مایل است از نامزدی ایشان حمایت کنند. صلاح ندانستیم. شب را دیروقت به خانه آمدم.