کسالتم ادامه داشت. در عین حال، در جلسه علنی شرکت کردم و در مورد سوءقصد به جانآقای محمد خامنهای، قبل از دستور صحبت کردم. گفتم، منافقینبه روزگار مافیا، سیا،سازمانهای اشترن و ارگون صهیونیستی افتادهاند وچهرههای محبوب را میزنند و از ملت انتقام میگیرند که از آنها رویگرداناست. چند لایحه تصویب شد. شور دوم لایحه مطبوعات مطرح شد. بعد از تنفس،مجلس را به آقای [موسوی] خوئینیها واگذار کردم.
گروهی از شخصیتهای علمی، اجتماعی، انقلابی و اسلامی که به مناسبت هفتهوحدت،مهمان ما بودند، به مجلس آمده بودند و در دفترم با آنان ملاقات ومذاکره کردم. بعدازظهر جلسههیأت رئیسه داشتیم. برنامه هفته آینده تصویب شدو درباره قانون جدید کارکنان مجلس،بودجه مجلس، منزل نمایندگان و کارهایاداری دیگر تصمیم گرفتیم. عصر مقداری مطالعهگزارشها و انجام کارهایاداری داشتم.
چون قرار شد، نطقهای پیش از دستور نمایندگان شهید مجلس را - که 33 نفرند به خانوادهآنها بدهیم، پیام کوتاهی ضبط کردم که قبل از نوار نطق آنان ضبطشود. انجمن اسلامی فارغالتحصیلان فیلیپین آمدند و حرفهایی درباره دانشجویان آنجا و مورو داشتند.
سفیر ایران در سوئد، آقای گواهی آمد و از ایذاءهای ضدانقلاب و حکام سوئد و مشکلاتسفارت در آنجا گفت، نمیخواهد برگردد. آقای اصغرصباغیان آمد. در افغانستان با مجاهدانافغانی ملاقات کرده بود، از استقامت وروحیههای اسلامی آنان و انزوای حکومت کودتایافغانی و روسها گفت. شب به منزل آمدم. از منزل امام گوشت آورده بودند. آخر شب، سرهنگصیادشیرازی تلفن کرد و گفت در کردستان به پایش تیر خورده و سطحی زخمی شدهاست.