صبح اول وقت، سرهنگ وحید [دستجردی] آمد و گزارشی از کار شهربانی و انتصابات جدید داد و من اعتراضاتی را که به ایشان میشود - مخصوصاً در مورد تعویض رئیس شهربانی کرج و رئیس آموزشگاه کرج و اینکه گاهی خط لیبرالیسم دیده میشود - مطرح کردم. ایشان دفاعهایی داشت که اکثراً قابلقبول بود. در مورد تلاش بیشتر برای تأمین امنیت تأکید کردم.ایشان خائف بود از شایعهای که درباره ادغام شهربانی و ژاندارمری شنیده بود که من نشنیده بودم.
یک نفر مجروح جنگ آمد که اذان و اقامه در گوش نوزادش بخوانم و از نارضایتی در محیط شاهین دشت صحبت میکرد. خانمی از کارمندان ارتش آمد که شکایت از نامساعد بودنمحیط اخلاقی برای کارکنان زن در ادارهاش داشت.
احمد آقا مرعشی و بستگان دیگر آمدند و ناهار اینجا بودند و خواهان کمک دولت به پسته کاران رفسنجان بودند که به خاطر مزاحمتها و رقابت آمریکا و محاصره اقتصادی، صدور پسته کم نفع و یا بی نفع شده و از نابسامانی وضع قضائی شهربابک، حرف میزدند.
قدری در حیاط خانه، با بچهها و پاسدارها پینگپنگ بازی کردم. آقای محمدیان، قاضی شرع نیشابور هم آمد و از نماینده نیشابور، شکایت داشت.