خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب عبور از بحران

خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال ۱۳۶۰ / کتاب عبور از بحران

 دیشب شهید مطهری را خواب دیدم، ایشان گفت: خون شهید را نمی‌گذارند روی زمین بریزد.

  • تهران
  • جمعه ۳ مهر ۱۳۶۰

 امروز صبح، در خانه ماندم. خاطرات عقب‌مانده را نوشتم. مقداری وقت، صرف مطالعه تفسیر برای خطبه‌های نماز جمعه کردم.

 دیشب شهید مطهری را خواب دیدم، حرف‌های زیادی داشتیم که یادم نیست، جز این جمله که ایشان گفت: خون شهید را نمی‌گذارند روی زمین بریزد. مادر مجید فیاضی آمد؛ برای فرزندش که بازداشت‌شده، کمک می‌خواست.

 افسر شهربانی اسکورت هم آمد و راجع  به ساختن خانه‌های کارمندان شهربانی - که زمین از بنیاد گرفته‌اند و دچار اشکال شده - کمک خواست. قرار شد تحقیق و اقدام کنم. ساعت یازده در دانشگاه، برای اقامه نماز جمعه حاضر شدم. سخنران قبل از خطبه‌ها، آقای [علی] شمخانی فرمانده [سپاه] پاسداران‌خوزستان بود. قطعنامه‌ای هم برای هفته جنگ قرائت ‌شد. آقای سید محمد باقرحکیم به مناسبت حضور مهاجران عراقی در نماز، سخنرانی کوتاهی‌داشت و [هاشم آدمین] نماینده نهضت مورو (فیلیپین) هم صحبت کرد. من خطبه‌ها را درباره ‌نتایج سفر به کره و مالزی و جنگ و انتخابات ریاست جمهوری ایراد کردم.

 ساعت پنج بعدازظهر، در جلسه شورای عالی دفاع در مجلس شرکت کردم. اکثر جبهه‌ها راکد است. کاری که بنا بود بشود، هنوز نشده؛ قرار شد تعقیب کنم. گزارشی داشتیم که بین ‌بارزانی‌ها و طالبانی‌ها (کردهای عراقی) درگیری است و از ما چاره خواسته بودند.

 از سوریه به ما اطلاع داده بودند که دو هزار نفر ایرانی، مرکب از مجاهدین و افراد سلطنت‌طلب و... در عراق، برای خرابکاری دوره می‌بینند. آقای مهندس [میرحسین] موسوی گزارش‌سفر به لیبی، همکاری لیبی، سوریه و عدن برای حل مشکل در رابطه با کثرت تولید نفت‌ عربستان سعودی و کمک به ما در تهیه‌نیازهای جنگی داد. مشکل آوارگان افغانستان هم‌ مطرح شد. بعد از جلسه‌ مصاحبه کردم.