خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۰ – عبور از بحران
پس از انجام کارهای متفرقه و نوشتن خاطرات روز گذشته، برای گزارش سفر به خدمت امام رفتم. گزارشها را دادم و امام توصیه کردند، به مردم در خصوص عدم ایمان کره شمالی به مارکسیسم بگویم، که بخشی از تبلیغات غرب گراها خنثی شود.
از لحظه ورود به تهران، معلوم شد که مسأله کاندیداتوری آقای خامنهای، برای ریاست [جمهوری] دچار مشکلاتی شده. در جامعه مدرسین قم، عدهای معتقدند که روحانی نباید باشد و آقای مهدوی کنی هم، احتمالاً ممکن است، نخواهند در نامزدی خود به طور جدی بمانند. با امام و احمد آقا در این خصوص صحبت کردم. امام گفتند با آقایان قم و آقای مهدوی [کنی] مسأله را حل کنیم که آراء، متفرق نشود و همبستگی محفوظ باشد.
سپس در منزل احمد آقا، از آیه الله [محمد] صدوقی که از یزد آمده بودند، دیدار کردم. آقای موسوی خوئینیها، گزارش وضع مجلس را دادند و مخصوصاً اقدامات امنیتی و با هم بهمجلس رفتیم. تمام روزنامهها و جزوههای گزارشی، هفتهای که نبودیم را مرور کردم. حوادث مهمی نداشتهایم.
با آقایان خامنهای، مهدوی و [محمد] یزدی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری مذاکره کردم. عصر، عدهای از اعضاء جامعه مدرسین، آقایان [احمد] آذری [قمی]، کریمی، راستی و ابطحی آمدند و نماینده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم آمد. پس از مذاکره، همگی در مورد آقای خامنهای توافق کردیم.
قرار بود، در یکی از جبههها، ارتش اقدام چشمگیری داشته باشد. عمل نشد. آقای موسوی اردبیلی برای پیگیری به آنجا رفته بودند. تلفنی با ایشان و سرتیپ ظهیرنژاد و وزیر دفاع و...صحبت کردم. مدعی کمبودهایی بودند که نسبتاً رفع شده.
شب را در دفتر کارم ماندم. شام، نان و پنیر و خربزه داشتیم. مهمانهای مدرسین قم هم، بههمین شام اکتفا کردند. گله لطیفی هم داشتند: که چرا قبل از تصمیمگیری در موارد مهم، آنها را در جریان نمیگذاریم و آنها در مقابل عمل انجام شده، قرار میگیرند. جواب هم روشن بود و هم قابل قبول: کارها به قدری فوری و مستعجل است که فرصت مشاوره نمیگذارد؛ شرایط استثنائی و اضطراری و خطرناک کشور و انقلاب را برایشان توضیح دادم.