خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۰ – عبور از بحران
امروز، آخرین روز اقامت ما در مالزی است. اولین برنامه، دیدار از دانشکده تربیت معلم دینی بود. ساعت نه ونیم صبح، وارد کالج شدیم و مورد استقبال جمعی از اساتید و دانشجویان قرار گرفتیم. دو نفر از فارغ التحصیلان الازهر به عربی خوش آمد گفتند و علاقه و ایمان خود رابه انقلاب اسلامی، اظهار کردند. سپس توضیحاتی درباره کالج خود دادند که سالانه سیصد نفردانشجو میپذیرد و برنامههای درسی و کارهای جنبی و اهداف را. اسلاید هایی هم ارائه دادند. من هم درباره ماهیت اسلامی انقلاب ایران و اثر روحانیت و مسجد و امام در انقلاب وتداوم آن صحبت کردم.
به خاطر تأخیر، قسمتی از برنامهها انجام نشد؛ منجمله بحث آزاد. گفتند این کالج مرکزتبلیغ انقلاب اسلامی ایران است. من مایل بودم برنامهای با دانشجویان داشته باشم، که نشد.
در راه برگشت، از مزرعه کائوچو دیدن کردیم و کیفیت گرفتن شیره از درخت کائوچو را نشان دادند و از منزل یک روستائی هندو هم دیدن کردیم. ظهر در مهمانسرای محل اقامت، مصاحبه مطبوعاتی داشتم. سئوالها درباره جنگ، اشرار داخلی، اظهارات بنیصدر، منبع تهیهاسلحه، تهمت خرید اسلحه از اسرائیل، دعوت خبرنگاران به ایران، کنفرانس غیر متعهدها در عراق، اهداف و مذاکرات مسافرت به کره و مالزی بود.
ساعت سه بعدازظهر، به فرودگاه آمدیم، برای حرکت به ایران. رئیس مجلس و جمعی ازرجال برای بدرقه آمده بودند؛ برای نماز هواپیما را معطل کردم و بدرقه کنندگان را. خبرنگارانهم مقداری دیر رسیدند، چون از راه معمولی فرودگاه آمده بودند، معطل تشریفات شده بودند. ساعت چهار پرواز کردیم. هشت ساعت در راه بودیم. از روی هند و پاکستان، پیامی به رؤسایدو کشور مخابره کردیم.
اخبار ساعت دو بعدازظهر تهران را، از رادیوی هواپیما، در فضای اقیانوس هند گرفتیم. درهواپیما، مصاحبه رادیو تلویزیونی درباره نتایج سفر انجام دادم و نوار خاطرات را تکمیل کردم. ساعت هشت، به وقت تهران، در فرودگاه مهرآباد بودیم. وزیر خارجه و نظامیان بهاستقبال آمده بودند. ساعت نه شب، به خانه رسیدیم و تا آخر شب، اخبار میگرفتم.