دو روز عقبماندگی خاطرات را نوشتم و به مجلس رفتم. گزارشات دو روز را خواندم. با مقامات ارتش، درباره وضع جبههها تماس گرفتم. قرار بود در یکی از جبههها، امروز کار چشمگیری داشته باشیم که عمل نشد و به تأخیر افتاد. باید علت آن را توضیح دهند. پیش از ظهر برادر شمس الدین، نایبرئیس مجلس اعلای شیعه لبنان با آقای سید محمدباقر حکیم آمدند. نامهای از برادرش آورده بود، از دولت ایران برای شیعیان لبنان کمک میخواست. لیست نیازها، خیلی زیاد است. فرمانده هوانیروز، سرهنگ سعدی نام هم با جمعی از نظامیان آمدند و از اینکه عدهای امرای بیخاصیت، در ردههای بالا هستند و مانع استفاده از نیروهای مکتبی جوانند، شکایت داشتند و اجازه میخواستند که مثل نیروی هوائی عمل شود و اینها کنار زده شوند. باید رسیدگی کنیم. متأسفانه فشار برای تصفیه در ارتش، زیاد است و درست نیست که این نیروهای دوره دیده و باسواد، از دست بروند.
موضوع مسافرت نمایندگان به کوبا، برای بینالمجالس و وسیله امن سفرشان و مسافرتخودم به کره، مقداری از وقت را گرفت. بعدازظهر برای روحانیت مبارز در دفتر من جلسه گذاشته بودند که عده حضار به حد نصاب نرسید و جلسه رسمیت نیافت. من و بیست نفر دیگر به عضویت شورای مرکزی [جامعه] روحانیت مبارز انتخاب شدهایم؛ من از همه بیشتر رأی داشتهام.
جلسه شورای مرکزی حزب هم در کتابخانه مجلس منعقد شد. درباره ریاست جمهوری و جذب آقای [محمد] غرضی به حزب بحث شد و باز قرار شد، تعقیب کنیم که امام با روحانی بودن رئیس جمهور موافقت کنند؛ زیرا کاندیدایی که رأی طبیعی داشته باشد، از غیر روحانیون نداریم. شب در دفتر من با آقای مهدوی کنی و رئیس دفتر شورای موقت ریاست جمهوری، جلسهای تشکیل شد. درباره محل پیش بینی شده برای کاخ رئیس جمهور، باشگاه افسران، صحبت شد. سپاه تهران و ارتش آنجا را میخواهند، قرار شد فعلاً تحویل ندهیم.
قرار شد، با امام مذاکره کنیم که بپذیرند، رئیس جمهور روحانی بتواند باشد. اکثر دوستان، بانظر امام موافق نیستند و میگویند رئیس جمهور روحانی باشد، بهتر است. با احمد آقا صحبتکردم که با امام صحبت کنند.