آقای [سید احمد]زرهانی [نماینده دزفول] از دزفول تلفن کرد و خواستار ارسال چادر و مصالح ساختمانی و کمک مالی برای مردم شد. مسأله انفجار مقر ساختمان فرماندهی آمریکاییها در بیروت، هنوز مسأله روز جهانی است. صبح زود برای عکسبرداری از کلیه و مثانه به بیمارستان شهید لبافینژاد رفتم. کلیهام چندی پیش، سنگ آورده بود؛ گفتند سالم است. سپس از مجروحان جنگی و معلولان قطع نخاعی احوالپرسی کردم. دو ساعتی طول کشید. برای همه بیماران مریضخانه، میوه فرستادم. به خانه آمدم. عفت که برای پانسمان پایش به بیمارستان فیروزگر رفته بود، برگشت. تا عصر در خانه، مطالعه و استراحت داشتم.
اول شب اطلاع دادند که عراق، امروز عصر دو موشک به بهبهان و دو موشک به مسجد سلیمان زده است. کم کم خبر رسید که موشکهای مسجد سلیمان به جای حساس نخورده و فقط یک کشته داده است، اما در بهبهان موشکها به مدرسه راهنمایی و محلهای دیگر خورده و بیش از 95 نفر شهید و 400 نفر مجروح شدهاند.
شب با آقایان خامنهای و [موسوی] اردبیلی مهمان احمدآقا بودیم؛ تقاضا کردیم، امام هم آمدند. در خدمت امام، راجع به زدن مناطق مسکونی عراق، بحث کردیم؛ قبول نکردند. گفتند اشکال شرعی و سیاسی دارد. با وضعی که عراق پیش گرفته است، بدون زدن شهرهای آن، مشکل است، که خیلی به جنگ ادامه داد. درباره پذیرش آتشبس در خلیج فارس، این گونه که میگویند، سازمان ملل میخواهد قطعنامه بدهد؛ بحث شد. نظر همه ما این بود که ارجح است بپذیریم. مطمئن نیستیم که امام بپذیرند. قرار شد، روی آن بحث کنیم. آقای [سیدمحمد] کیاوش از اهواز تلفن کرد که مجروحان بهبهان را به آنجا نبرند، چون جا ندارند. گفتم سه هواپیمای سی - 130 رفته که [مجروحین را] به جاهای دیگر منتقل کنند، ولی در بهبهان نمیتواند بنشیند؛ در امیدیه نشستهاند.