خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی سال / سال 1362 / کتاب «آرامش وچالش»
پیغام احمدبن بلا به هاشمی درباره عراق *** چرا خاتمی مجله محجوبه را تعطیل کرد؟
اول وقت به ستاد مشترک ارتش رفتم و با رؤسای ادارات ستاد مذاکره کردم. سپس به دفتر مشاورت امام در ارتش آمدم و از کارکنان احوالپرسی کردم. گزارشی از وضع نیروی دریایی دادند. ساعت نه و نیم صبح به مجلس رفتم. اخوی محمود با پدر همسرش آقای اصفهانی آمدند. از برخورد آقای وحیدی مسئول کمیته در مسجد ارباب با ایشان گله داشت. مقداری پول برای جبهه و [خانواده] شهدا آورده بودند. آقای سلمان غفاری از وزارت ارشاد[اسلامی] آمد و از آقای خاتمی وزیر ارشاد[اسلامی] گلهمند بود که به نصایح ایشان توجه نمیکند و آقای [ابراهیم]اصغرزاده را بالای سرایشان گذاشته و مجله »محجوبه« را تعطیل کرده؛ این مجله سی هزار تیراژ داشته است.
آقای سید محمد تقی مدرسی آمد. از اروپا برگشته است. برای کنترل ذبح اسلامی رفته بود. میگفت آقای [احمد]بنبلا حاضر است، طرفدارانش را برای مبارزه با دشمنان ایران در اختیار بگذارد. پیشنهاداتی راجع به عراق داشت. جمعی از روحانیون اهل سنت گنبد کاووس آمدند و خواستههایی داشتند. برای آنها صحبت کردم. بعد از نماز، اعضای اتاق بازرگانی آمدند و از مطرح نشدن و عدم استفاده کامل از اتاق گله داشتند. آنها را نصیحت کردم که با وزارت بازرگانی همکاری کنند.
عصر هیأت رئیسه مجلس جلسه داشت. کار زیادی نداشتیم. شب در دفترم با روحانیون و استاندار و بعضی مسئولان دیگر کرمان، جلسه چهار ساعتهای برای حل اختلافات داشتیم، که حل نشد. با اصرار من، قرار شد همکاری کنند ولی مسلماً پایدار نیست. خواهان استعفای استاندار هستند. به خاطر این جلسه، نتوانستم در جلسه سران قوا شرکت کنم. تلفنی، عذر خواستم. شب در مجلس خوابیدم.