خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال۱۳۷۱ / کتاب «رونق سازندگی»

خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی/ سال۱۳۷۱ / کتاب «رونق سازندگی»

رضایت هاشمی از بازدیدهای در اطراف مرز جنوب غربی کشور

  • یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۱

 

یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۱ | ۱۴ ذیقعده ۱۴۱۲ /۱۷ می ۱۹۹۲

 

 بعد از نماز صبح، خاطرات دو روز را نوشتم. صبحانه صرف شد. با هلی‌کوپترها به سوی کارخانه اُکسید منیزیم در راه نهبندان و کنار بخش سربیشه پرواز کردیم. مدیران توضیح دادند. معادن غنی برای ساخت آجر نسوز در آنجاست. مردم بخش سربیشه و درمیان هم آمدند. نیازهایشان را مطرح کردند و قول کمک گرفتند. به سوی معدن حاجات پرواز کردیم.

در منطقه طبس، نزدیک مرز افغانستان و شرق نهبندان، در منطقه‌ای دور افتاده و کویری که برای فرآوری پنبه‌نسوز از معدن تأسیس شده است، مهندسین توضیحات دادند. از معدن و کارخانه بازدید کردیم؛ جالب است. مواد اولیه برای صنعت آزبست است. مردم محروم روستاهای اطراف و کارکنان جمع شده بودند. دانش‌آموزان سرودی به افتخار ما اجرا کردند؛ تشویقشان کردم.

به نهبندان رفتیم. استقبال گرمی کردند. در اجتماع‌شان سخنرانی کردم.[1] پدر شهیدی شعر جالبی را که برایم سروده بود، خواند. دانش‌آموزان دختر، سرود جالبی اجرا کردند. در شهر هم گشتی زدیم؛ خیلی محروم‌اند؛ وعده کمک دادم.

به سوی بیرجند پرواز کردیم. ساعت دو ونیم بعد از ظهر رسیدیم. مردم استقبال عظیمی نمودند. ساعت‌ها معطل شده بودند. خیابان‌های مسیر طولانی، مملو از جمعیت با احساسات گرم و شدید بود. در فرمانداری ناهار خوردیم و استراحت کردیم.

 در جلسه مسئولان شهر شرکت کردم. فرماندار و رئیس دادگستری نیازهای شهر را گفتند؛ تقاضای استان شدن بیرجند را دارند. در اجتماع مردم شرکت کردم. جمعیت انبوهی آمده بودند. امام جمعه بعد از خیرمقدم، نیازهای شهر را گفت. تمجید زیاد از من داشت. فرزندان شاهد سرود جالبی اجرا کردند. من هم صحبت طولانی نمودم.[2]

غروب با بدرقه رسمی به سوی تهران پرواز کردیم. در فرودگاه [مهرآباد] تهران مصاحبه تلویزیونی نمودم.[3] به خانه آمدم. باران می‌بارید. در گزارش‌های دیروز و امروز، سقوط حکومت آذربایجان و بازگشت [ایاز] مُطلّب اوف به حکومت و سپس سقوط مجدد مُطلّب‌اوف مهم است.[4]

 


[1]- رجوع کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393

[2] - در بخشی از این سخنرانی آمده است: «من با مردم بیرجند از پیش آشنا بودم، اما امروز شما را به شکل دیگری دوباره شناختم و آشنایی جدیدی پیدا شد. سفری که ما در این دو روز به منطقه جنوب خراسان داشتیم، در مجموع یکی از سفرهای پُربار و باعث بالا رفتن روحیه خودمان و همچنین اطلاعاتمان از شرایط کشور و این منطقه بود. در سال 42 من و جمعی از طلاب قم را به عنوان انتقام از طلاب انقلابی به عنوان سرباز گرفتند و به سربازی بردند. دو ماه سربازخانه بودیم. پانزده خرداد که شد ما در خطر قرار گرفتیم. اطلاعیه امام پخش شده بود. به ما ظنین شده بودند و من از سربازی فرار کردم. دو روز بعد از پانزده خرداد من برای منبر رفتن به شهر شما بیرجند آمدم. ده روز اینجا بودم و آن موقع مردم بیرجند را خوب شناختم. اوج انقلاب بود، امام را بازداشت کرده بودند. کشور در شور و التهاب بود. بیرجند هم یکپارچه شور و التهاب بود و آن چنان بود که به خاطر حضور مردم و دفاع مردم، اینجا کسی نمیتوانست به ما تعرض کند. بحثهای انقلابی جدی در منابر و حسینیهها و مجالس می‌شد. من خاطرات بسیار خوبی از آن زمان داشتم و مایل بودم یک روز دیگر به بیرجند برگردم و با چهره آشنا با شما صحبت کنم که الحمدالله این آرزو را بالاخره تحقق یافته میبینیم و امروز در میان شما هستیم.» رجوع کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانی‌های سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393

[3] - رجوع کنید کتاب «هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های سال 1371»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1393

[4] - جمهوری آذربایجان، با فروپاشی اتحاد شوروی، در تاریخ هشتم سپتامبر ۱۹۹۱ به استقلال رسید. آقای ایاز مطلب‌اف، در انتخابات تک نامزدی، رییس‌جمهور آذربایجان شد. در پی وقوع کشتار خوجالی در جنگ با ارمنستان که در زمان ریاست‌جمهوری مطلب‌اف اتفاق افتاد، مخالفانش او را به بی‌کفایتی متهم کردند. وی در ششم مارس ۱۹۹۲ استعفا داد. نتیجه استعفای مطلب‌اف، انتخاب ابوالفضل ایلچی‌بیگ، رهبر جبهه خلق آذربایجان با گرایشات ناسیونالیستی به عنوان رییس‌جمهور بود. مطلب‌اف، فاجعه خوجالی را توطئه جبهه خلق آذربایجان برای رسیدن به قدرت قلمداد کرد. سیاست‌های تندروانه ایلچی‌بیگ، از جمله تخریب روابط آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران، باعث شد وی زیاد در قدرت دوام نیاورد و حیدر علی‌اوف به جای او نشست.