آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از شب خونین 22 بهمن چنین یاد می کند :
از روز 21 بهمن، درگیریهای خونین آغاز شد و تا شب شدّت بیشتری گرفت. در شب 22 بهمن، تلاش ما این بود که امام را قانع کنیم که محل اقامت خود را تغییر بدهند و در دسترس نباشند. طبیعی بود که آن محل بمباران بشود. امام نپذیرفتند. این هر چند که تصمیم خطرناکی بود، اما از روحیه خاص و حماسهگرای امام حکایت میکرد و شاید امام نگران بودند که تغییر محل باعث تضعیف روحیه دوستان و تقویت روحیه عمال رژیم بشود.
بعد از اینکه از قانع کردن امام ناامید شدیم، به این نتیجه رسیدیم که جمع ما هم نباید از این محل دور بشود. با جمع دوستان، مدرسه علوی دخترانه را برای محل تجمع انتخاب کردیم. از همانجا منظره تیراندازیها دیده میشد.
مـردم و عـوامل رژیـم وارد زد و خـورد شده بـودنـد. هـرکس به سلیقـه خـود کـاری میکـرد. یکـی رفتـه بـود تـانکـی را گـرفتـه بـود و در نـزدیکـیِ اقـامتگـاه امـام مستقـر کـرده بود. بعضی کلانتریها را خلع سلاح میکردند. بعضی به پادگانها تهاجم میبـردنـد و به اسلحـهخـانـههـا دستبـرد میزدنـد. فـرزنـدم محسن از پـادگـانـی مسلسـل و کلت برای دفـاع به دست آورده بود. در میان راه به گروهی از چپیها برخورده بود، سوار ماشینش کـرده بودنـد و هرچـه همراه داشت از او گرفته بـودنـد. دست خالی آمد خانه!
از کارهای سخت ما در آن روزها، جمع آوریِ این اسلحهها بود که محمد منتظری مأمور تحویل گرفتن اسلحهها شده بود. در مدرسه رفاه انبوهی از اسلحههای گوناگون جمع بود. گروههای منظم سیاسی برای جمعآوری اسلحه از این خلأ مدیریت سوء استفاده زیادی کردند.
منبع: کتاب « هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه» ، زیر نظر مهندس محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376