در بازگشت به ایران ـ در مرز ـ گذرنامه مرا گرفتند، اما خودم را بازداشت نکردند. من کاملا انتظار بازداشت را داشتم، اما آنها ـ برای این که مدتی مرا زیر نظر داشته باشند و از طریق کنترل روابط و ملاقاتها احیانآ به سرنخهایی برسند ـ به گرفتن گذرنامه اکتفا کردند و گفتند در تهران گذرنامهات را میگیری.
حـدود ده روز آزاد بـودم کـه از ایـن فـرصت کاملا استفاده کـردم. میدانستم کـه بالاخـره دستگیر خـواهم شد. حـرفهـایم را به دیگـران منتقـل کردم، حـرفهـای دیگران را شنیدم و اطلاعات لازم را ـ از مسائل داخل در چند ماهی که نبودم ـ به دست آوردم. ملاقاتهای زیادی در این ده روز داشتم. سرانجام در آذرماه 54 بار دیگر دستگیر و شبانه به زندان کمیته مشترک (در زندان شهربانی) منتقل شدم. قبلا یکبار دیگـر و در مسیـر انتقـال از قـزل قلعـه به قصـر به صـورت قـرنطینـه در زنـدان شهـربـانـی بـودم، و یکبار هم توسط اطلاعات شهربانی احضار شده بودم که به بازداشت منجر نشد.
رژیم در سالهـای آخـر عمرش بـرای سرکوب مبارزان، نیروهای دستاندرکار امنیتی را هماهنگ کـرده بـود و کمیته مشترک درست کـرده بـود. سندهای شماره 0856 تا 0859
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب