از کمیتههای فعال، کمیته راهپیمایی بود که نقش اساسیِ خود را از راهپیمایی تاسوعا و عاشورا عهدهدار شد. این راهپیماییها علاوه بر این که نقطه عطفی در سلسله راهپیماییهای انقلاب بود، ویژگی خاصی داشت.
آن روزها مهمترین نمود مبارزات، راهپیمایی بسیار وسیع مردم بود که معمولا از مساجد محلات مختلف تهران با پیشتازی روحانیت شروع میشد و در خیابانهای اصلی تهران به هم میپیوستند و به نقطه مورد نظر میرفتند و همه جا روحانیون در جلو صفوف بودند.
رژیم تهدید کرده بود که به بمباران هوایی متوسل میشود و مردم تهران را قتلعام میکند؛ این تهدید را ما به امام منتقل کردیم و امام تأکید کردند که به هر حال باید راهپیمایی انجام بشود.
آن روزها با ما از طرف رژیم مذاکره میشد. نماینده رژیم تیمسار مقدم بود. یک جلسه هم پیش از سفرِ آقای مطهری به پاریس، آمد منزل ایشان و با او گفت وگو کردیم. گفت وگوی مهمی است. شاید گزارش آن در پرونده آقای مطهری باشد. محور اصلیِ آن گفت وگو بیشتر این بود که ما را قانع کنند که رژیم آمادگی دارد که همه خواستههای امام را بپذیرد. امام هم با شرایطی میتوانند به ایران برگردند. به هرحال، اگر متن آن مذاکرات پیدا بشود، خوب است.
سرانجام رژیم راهپیمایی را پذیرفت، اما شرایطی گذاشت. از جمله این که راهپیمایی از حسینیه ارشاد به بالا باشد. شرط دیگر این بود که در شعارها به شاه اهانت نشود. هر دو شرط نقض شد و راهپیمایان «مرگ بر شاه» را آن روزها در گستردهترین سطح شعار دادند. من در میدان آزادی در آن روز یک سخنرانی کردم، با استفاده از بلندگوهای دستی و روی یک مینیبوس، حدود 20 دقیقه. فکر میکنم که آن روز آقای مروارید هم سخنرانی کردند.
راهپیماییِ تاسوعا با تصویب جمع ما در کمیتهای سه نفری مرکب از من و مهندس سحابی و یک نفر دیگر و به دلایلی با دعوت آقای طالقانی انجام شد که در عاشورا هم به همان گستردگی با خواست مردم ادامه پیدا کرد. البته تصمیم اصلی از امام بود. ویژگیِ منحصر به فرد این راهپیماییها این بود که سرنوشت انقلاب را رقم میزد و ما بر سر دو راهیِ مرگ و حیات قرار گرفتیم. اگر تهدید رژیم را میپذیرفتیم، پی آمد آن ادامه سلطه و حاکمیت رژیم بود. در نپذیرفتن هم احتمال بمباران هوایی و قتل عام مطرح بود، که با تأکید امام به استقبال خطری بزرگ رفتیم و قدرت و تهدیدناپذیریِ انقلاب را در برابر رژیم ثابت کردیم.
در هر دو راهپیمایی تاسوعا و عاشورا آماده شهادت بودیم و به خاطر فشار زیادی که بر رژیم وارد میکرد احتمال خطر، آن هم برای افراد جلو صفها، بسیار بود.
در فاصله آزادیِ من از زندان تا پیروزیِ انقلاب، کارهـای مهمی که انجام شد، اینهاست :
1. تشکیل رسمیِ روحانیت مبارز.
2. تشکیل شورای انقلاب.
3. شکل گیری کمیتههای فرعیِ شورای انقلاب و در نتیجه، اداره اعتصابات و راهپیماییها.
4. تشکیل ستاد استقبال و بررسی مسائل مربوط به آمدن امام.
5. تحصن در دانشگاه.
6. و در نتیجه، جهانی شدن امواج انقلاب تحت تأثیر قطع صدور نفت ایران.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب