ساعت هفت صبح از [اردوگاه] منظریه [واقع در شمال تهران]، با هلیکوپتر به سوی مناطق زلزلهزده پرواز کردیم. در روستایی در شمال قزوین، در بخش رودبار شهرستان فرود آمدیم مسئولان استان[گیلان] هم بودند.آن روستا ویران شده بود ودر نزدیکی آن، حدود 80 خانه کوچک برای اسکان موقت مردم، توسط استان یزد و کمک دولت و مردم، ساخته بودند.
از آنجا به روستای میرخوند سُفلی رفتیم. مُعین شهرستان طارم سفلی، استان اصفهان است و خانهها را خیلی خوب ساخته بودند. برای هر خانه با مصالح، حدود 140 هزار تومان، به قیمت دولتی، خرج کردهاند؛ مردم راضیاند. در هر دو روستا از کلاس های دبستان هم بازدید شد، محقر است.
به روستای طونیان رفتیم؛ به کمک شهرستان کاشان، شبیه میرخواند ساخته شده و مردم راضیاند. خانهها نزدیک تحویل است. به روستای ساروانک رفتیم که به کمک استان لرستان ساخته شده و از لحاظ کیفیت متوسط است. مراسم رسمی داشتند؛ برای مردم
عکس شماره 56 زلزله گیلان
عکس شماره 57 زلزله گیلان
عکس شماره 58 زلزله گیلان
صحبت کردم[1] و به احساسات آنها پاسخ دادم و به نمایندگان روستاها قرآن هدیه کردم. در همه روستاها، با چند خانواده در محل خانه آنها صحبت کردم.
به سوی رازمیان، مرکز بخش رودبار پرواز کردیم. در روستایی توقف کردیم و چند خانه اسکان موقت را دیدیم. با چوب و رو کار آجری ساخته شده بود؛ بعضیها راضی و بعضی ناراضی بودند. هزینه ساخت هر خانه، حدود پنجاه هزار تومان تمام شده است. دولت برای هر واحد، بیست و پنج هزار تومان داده و بقیه از محل کمکهای مردمی و یا خود صاحبخانه تأمین شده است.
به شهر لوشان رفتیم. از خیابانها عبور کردیم. این شهر خرابی زیادی ندارد. به سوی معدن سنگرود حرکت کردیم. در بین راه، در چند روستا مثل روستاهای لوشان ترک توقف کردیم. مردم از کمبودها و بعضی از ناتمام ماندن خانهشان شکایت داشتند.
غروب، ساعت هفت و نیم به محل معدن رسیدیم. پس از نماز مغرب و عشاء و مذاکره خصوصی با[آقای صادق احسانبخش]، امام جمعه رشت، در جلسه عمومی با حضور مدیران، وزراء، استانداران و ائمه جمعه شرکت کردم. آقای احسانبخش خیرمقدم گفت و آقای [علیرضا]تابش، استاندار گیلان، گزارش جامعی از وسعت خرابیها و اقدامات انجام شده و مشکلات و نیازها داد. سپس من صحبت کردم و جمعبندی از نتیجه بازدیدها ارائه دادم[2].
در راه، از فضا چندین روستای در حال بازسازی را دیدیم؛ کارها وسیع و سریع است. نماز و ناهار و استماع گزارشها، یک ساعت و نیم طول کشید. از آنجا به سوی استان گیلان پرواز کردیم. در رستمآباد فرود آمدیم. در اینجا وسعت خرابی زیاد است. به مردم حداقل یک اتاق برای اسکان موقت داده شده است؛ گرچه خود مردم هم در ساخت کمک کردهاند، ولی عمده مخارج را دولت و استانهای معین دادهاند.
به شهر رودبار رسیدیم. در این شهر به اندازه خانوادهها، محل اسکان موقت تهیه نشده بود. خانهها با پیشساختههای فابیس[=سقفهای پیشساخته فایبرگلاس] تهیه شده است و مردم از کمبودها ناراحت و معترض بودند. در چند نقطه توقف کردم و به خواستهها و اعتراضات آنها گوش دادم.
از سد سفیدرود بازدید کردیم؛ سد آسیب دیده و در حال تعمیر است. آب سد خالی شده است. وعده دادهاند که تا آخر سال، آبگیری مجدد آغاز میشود که اگر بشود، به کشاورزی آسیب نمیرسد.
به شهر منجیل رفتیم. در خیابانها گشتی زدیم؛ وضع مثل رودبار است. فابیسکم است و مردم معترضاند. در چند نقطه با مردم حرف زدیم. آنها از کمبودها شاکیاند. در محل اجرای پروژه ساخت وزارت صنایع، از طرحشان بازدید کردیم.
سر سفره شام، مدیر عامل معدن توضیحاتی داد. معدن زغال سنگ البرز غربی است. سالانه 60 هزار تن زغال سنگ و 12 هزار تن خاک نسوز تولید میکرد، اما به خاطر کارگر زیاد و تکنولوژی عقب مانده، اقتصادی نبوده و خسارات زیادی در زلزله دیده است. به همین خاطر معدن را تعطیل کردهاند و مشغول بازخرید کارگران هستند. بنا دارند با نصف عدد فعلی، کار را مجدداً شروع کنند. آقای زینالعابدین قربانی[امام جمعه لاهیجان]، بعد از شام آمد و مبلغ دو میلیون تومان کمک برای زلزلهزدگان آورد و برای تقویت چایکاران استمداد کرد.