خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی/ سال ۶۰ / کتاب «عبور از بحران»
نگرانی فرماندهان نظامی از عکس العمل بنی صدر شعار حمایت از هاشمی در سوسنگرد
دوشنبه ۳ فروردین ۱۶ جمادی الاول - 23 مارس
ساعت ۵ صبح با صدای آتشبارهای ضدهوایی ساختمان، بیدار شدم. پس از نماز وصبحانه برای عیادت مجروحان جنگ به بیمارستان شرکت نفت رفتم. دیشب یک شهید ویک مجروح آورده بودند. روحیه بیماران و وضع بیمارستان خوب بود. ساعت هشت ونیم به دیدن فدائیان اسلام در هتل آبادان رفتم؛ اکثر مجروحان از [نیروهای] فدائیان بودند که بخشیاز جبهه ذوالفقار را اداره میکردند. در مجموع آنچه که از رشادت و ایثار مدافعان این جبهه سرنوشتساز شنیده بودم کمتر از حقایق ملموس صف و میدان آبادان و خرمشهر است.
من قبل از انقلاب و پس از پیروزی انقلاب بارها به این جزیره آمده بودم و مقایسه آن رونق و آبادی با این خرابی و غربت به شدت آزرده خاطرم کرد. گرچه مردانگی و مقاومت نیروهای انقلاب امید آفرین است و نوید آیندهای درخشان میدهد.
سپس با هلی کوپتر به ماهشهر برگشتیم و از آنجا با اتومبیل به اهواز آمدیم. ظهر به دشتهای وسیع و هموار، ولی بایر خوزستان رسیدیم. آب فراوان و هرز آن، مایه حسرت شد. بعد از نماز، ناهار و استراحت به پادگان حمیدیه نزدیک سوسنگرد رفتیم. قرارگاه لشکر ۱۶ قزوین را بازدید کردیم و در مسجد پادگان برای سربازان صحبت کردم. آنها شعارهای داغی به نفع خط امام دادند. فکر میکنم، فرماندهان از عکسالعملهای بعدی آقای بنیصدر وحشت داشتند. از سد در حال احداث بر روی کرخه بازدید به عمل آوردیم. این سد به پیشنهاد مهندس سبزواری برای انحراف آب به سوی مراکز ارتش عراق، ایجاد میشود. میگویند، در سرنوشت جنگ اثر مهمی خواهد داشت. مراحل آخر کار بود. میخواستند، دریچه بزرگ را نصب کنند. نتوانستیم این مرحله جالب را تماشا کنیم.
با دو ساعت تأخیر به فرودگاه رسیدیم. هواپیما منتظر بود. با عجله، مصاحبه کوتاهی با تلویزیون اهواز انجام دادم. شب وارد تهران شدیم. احتمال خطر هم بود، چون شبها هواپیما بامشکل بر فراز تهران حرکت میکند. احتمال شلیک دفاع خودمان زیاد است. وحشتی نداشتم و به خیر گذشت. بعضی از همراهان پس از رسیدن به خانه، در اثر غذای اهواز یا پذیرایی داخل هواپیما، دچار دل درد و اسهال شده بودند.