ادامه فعالیت های سیاسی آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از فرار از سربازخانه
تاریخ : 21/3/1342
حالا من سرباز فراری هستم و طبیعی است که وضعم با گذشته قابل مقایسه نیست. برای من حضور علنی در مجالس و محافل غیرممکن است، اسم من نباید جایی مطرح شود و محدودیتهایی از این دست ....
از طرفی مهاجرت علما به تهران شروع شده است و هر روز شخصیتهایی وارد تهران میشوند و در این شرایط ناگزیر باید حضور داشته باشم. در تهران مستقر شدم، بیآن که خانهای داشته باشیم. بچههایمـان منزل فامیلها در تهران بودند، گاهی هم میرفتند قم. پاتوق ما عمدتآ منزل آقای صالحی کرمانی بود، آشیخ محمدرضای صالحی، که پدرش هم از علمای مهاجر بود و خانـه کوچکیداشت در میدان امام حسین، فوزیـه سابق. در سطح تهران و قم مشغول کارهای سیاسی شدیم، همان کارهایی که در گذشته داشتیم، ولی حالا در شرایط حساستر ... .
لباس روحانی پوشیدم، لباسهای سربازی را هم حفظ کردم. بعدآ یکی از بستگان که بنّا بود، لباسها را پوشید که بعدها (سه چهارسال بعد) در جریان معافی گرفتن مورد نیاز شد، چون یکی از شرایط معافی گرفتن تحویل دادنِ لباسها بود. ناگزیر رفتم خیابان قزوین، جایی که لباس کهنه سربازی میفروختند، از آنجا لباسی تهیه کردم و تحویل دادم تا برگ معافی به من بدهند ....
به زودی در جریان مبارزه قرار گرفتم. من، آقای باهنر، و دیگران. گاهی هم در جریان مسائلی که علمای مهاجر با آن درگیر بودند به منزل آقای میلانی، آقای شریعتمداری و مراکز عمومی میرفتیم؛ ولی با احتیاط، فکر میکردیم خطر دارد. یک بار هم به خطر برخوردیم.
منبع: کتاب )هاشمی رفسنجانی(، دوران مبارزه ، زیر نظر مهندس محسن هاشمی، دفتر نشر معارف انقلاب، 1376