خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی – انقلاب و پیروزی سخنرانی آیت الله هاشمی در مدرسه فیضه قم درباره آزادی های سیاسی و مسأله سانسور مطبوعات

خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی – انقلاب و پیروزی سخنرانی آیت الله هاشمی در مدرسه فیضه قم درباره آزادی های سیاسی و مسأله سانسور مطبوعات

  • چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸

سخنرانی آیت الله هاشمی در مدرسه فیضه قم درباره آزادی های سیاسی و مسأله سانسور مطبوعاتتاریخ 12/2/1358      در فردای شهادت آیت‌الله مطهری، امام، مجلس سوگواری در مدرسه فیضیه قم بر پا کردند. حضور مردم همانند روز تشیع جنازه با شکوه و پر عظمت بود؛ تا چشم کار می‌کرد انسانهای عزادار بود و چشم‌های گریان. من با وضعیت روحی که داشتم، بنا نداشتم که در این مجلس سخنرانی کنم، اما امام مرا به این کار امر نمودند و من اطاعت کردم.     در این سخنرانی گفتم: دشمنان انقلاب، حلقه‌های خاصی از کارهای مخصوص ترتیب داده‌اند که روحیه ملت را تضعیف کند که یکی از آنها ترور است. در واقع بدترین و ضعیف‌ترینش همین است. اینها خیال می‌کنند کسانی که در این انقلاب نقش دارند از مرگ می‌ترسند؛ والله من احساس می‌کنم و به طور محسوسی برایم روشن است که آقای مطهری وقتی که گلوله می‌خورد حالت روانی‌اش ـ اگر که توجه داشته ـ جمله "فُزتُ و رّب الکعبه"، امیرالمومنین، به یادش آمده است" و بعد تاکید کردم: مدرسه فیضیه امروز شکوه شهادت یک رهبر مذهبی را نشان می‌دهد. دشمنان ما ببینند و یاد بگیرند و از این به بعد، دیگر دنبال این توطئه‌های ضعیف و کارهای بی‌رمق و بی‌خرد نروند و بدانند که همه ما آماده‌ایم؛ والله آماده‌ایم و از شهادت استقبال می‌کنیم".      آن گاه با اشاره به هیاهوهایی که گروههای سیاسی، در ارتباط با آزادی و سانسور بپا کرده‌اند، گفتم: یکی از مسائلی که این روزها علم کرده‌اند و به رخ دنیا می‌کشند و جوانهای ما را می‌خواهند فریب بدهند، مساله سانسور است؛ شنیده‌اید که همین روزنامه‌ها و همین عوامل ارتجاع و عوامل امپریالیسم سرخ و سیاه، دولت و ملت ما و حتی رهبری انقلاب را به سانسور متهم کرده‌اند. خدا می‌داند در تاریخ دنیا، انقلابی به وجود نیامده که در روزهای اول بتواند مثل کشور ما، این جور باز و همه چیز آن در اختیار مردم باشد. انقلابهای دنیا را ببینید؛ شوروی پس از شصت سال که از عمر انقلابش می‌گذرد، هنوز پشت پرده‌های آهنین زندگی می‌کند، و در آنجا هنوز از آنچه که در خانه همسایه می‌گذرد، همسایه دیگر چیزی نمی‌فهمد، این در حالی است که ما روز بعد از انقلابمان مرزهای هوایی و زمینی را به روی خبرنگاران داخلی و خارجی، باز کردیم تا حقیقت انقلاب را انعکاس دهند، هر چند که آنها هر چه می‌خواهند ولو دروغ و تهمت، علیه انقلاب ما می‌گویند. شما این روزنامه هایی که با قدرت انقلاب ملت ما پیروز و آزاد شده‌اند و توطئه گرانه خبرهایی را که بویی از حقیقت ندارند، منعکس می‌کنند، ببینید. در واقع نود و نه درصد مردم، چیزی را می‌خواهند و نیم درصد دیگر ممکن است چیزهای دیگری را بخواهند، اما صدای آن نیم درصد بیشتر از صدای آن نود و نه درصد در مطبوعات و رادیو و تلویزیون شنیده می‌شود؛ باز هم با کمال پررویی، این انقلاب را متهم به سانسور می‌کنند و انتخابات و رفراندوم را تحریم می‌کنند. حالا هم که اسلحه به دوش گرفته‌اند و آزادانه در خیابانها حرکت می‌کنند و ذخایر انقلاب را ناجوانمردانه در دل شب به خاک و خون می‌کشند؛ آن هم چه شخصیتی را، یک فیلسوفی را که حاضر نبود کمترین حفاظتی برایش در نظر گرفته شود و هیچ محافظ شخصی نداشت. ترور کردن ایشان که کار سختی نیست، و هر کسی می‌تواند چنین کاری بکند. لابد این را به حساب قدرتشان می‌خواهند بگذارند. ولی اشتباهشان همین جاست. آنها نمی‌دانستند، الگوی انقلاب با مسائل گذشته فرق دارد. جامعه ما در ظرف دیروز و امروز همان حالی را نشان داد که در روزهای انقلاب از خود نشان داده بود و بر خلاف نغمه هایی که ساز شده بود و ادعاهایی که می‌شد، معلوم شد که جامعه ما به انقلاب خود، بیش از هر چیز دیگر فکر می‌کند".     این صحبتهای من در مدرسه فیضیه، در روزهای بعد، از سوی گروههای سیاسی به‌ویژه گروههای چپ، تحریف شد و با هیاهو و جنجال و اظهار اینکه "صدای پای فاشیسم به گوش می‌رسد" به مبارزه با ما پرداختند. من با توضیح اینکه: در آن سخنرانی نگفته‌ام که چپی‌ها مسئول خون استاد مطهری هستند، بلکه گفته‌ام که توطئه‌های شرق و غرب، یکی از حلقه هایش را نشان داده و حلقه‌های دیگرش را بعد می‌گویم و یک سری انتقادات از گروههای چپ و گروههای راست افراطی کرده‌ام"، خطاب به آنها گفتم : آزادی بسیار مقدس است و ما به خاطر آزادی مبارزه کرده‌ایم؛ اما کار شما فریبکاری و خیانت به ملت است و بدانید که شما نمی‌توانید این نقاب را به چهره‌هایتان بکشید و با سوء استفاده از آزادی، علیه انقلاب سخن بگویید و آن را در جهان بدنام کنید".منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری