تحلیل هاشمی از راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا در سال 1357تاریخ: 20/9/1357 کمیتههای کاری فعالی برای بخشهای گوناگون نیازهای انقلاب تشکیل شده بود که یکی از آنها، کمیتهای بود که راهپیماییهای مردم را هدایت و پشتیبانی میکرد. من و شهید مفتح و جمعی از دوستان عضو این کمیته بودیم. این کمیته نقش مهم و اساسی در راهپیماییهای روزهای تاسوعا و عاشورا عهده دار شد. این راهپیماییها علاوه برآنکه نقطه عطفی در سلسله راهپیماییهای انقلاب بود، ویژگی دیگری داشت. رژیم در مذاکراتی که برای اولین بار موفق شده بود با رهبریت مخالفان برگزار کند، تهدید کرده بود که برای جلوگیری از راهپیماییها به بمباران هوایی متوسل میشود و مردم تهران را قتل عام میکند، این تهدید را ما به امام منتقل کردیم و امام فرمودند رژیم جرات چنین جنایتی را ندارد و تاکید کردند که به هر حال راهپیمایی باید انجام شود. آنروزها از طرف رژیم با سران انقلاب مذاکره میشد. نماینده رژیم، تیمسار مقدم بود؛ وی در یک جلسه پیش از سفر آقای مطهری به پاریس، به منزل ایشان آمد و به گفتوگو پرداخت. آن گفتوگو، بیشتر براین محور بود که ما را قانع کنند که رژیم آمادگی دارد خواستههای امام را بپذیرد و امام هم با شرایطی میتوانند به ایران برگردند؛ امری که ما مطمئن بودیم، فریبی بیش نیست. سرانجام رژیم که سماجت و ایستادگی امام و رهبران انقلاب را دید، راهپیمایی را پذیرفت، اما شرایطی گذاشت. از جمله اینکه راهپیماییها از حسینیه ارشاد به بالا باشد و دیگر اینکه در شعارها به شاه اهانت نشود. هر دو شرط هم در عمل نقض شد و راهپیمایان "مرگ بر شاه " را در آن روزها در گستردهترین سطح شعار دادند و مسیر راهپیمایان نیز از همه نقاط شهر به سمت میدان آزادی ]میدان شهیاد[ بود. در این میدان هم، قطعنامه راهپیمایی ـ که در آن بر رهبری حضرت امام و تداوم مبارزه تا سقوط رژیم سلطنتی تاکید شده بود ـ توسط شهید آیتاللهبهشتی با صدائی رسا، قرائت شد و با تکبیر و تشویق مردم، مورد تایید قرار گرفت. من نیز، در میدان آزادی زیر سقف همان چهار طاقهای که در آن وسط است، بر روی یک مینیبوس و با استفاده از بلندگوی دستی، سخنرانی کردم و این کاری بود که اکثر دوستان ما در آن روز، انجام دادند. راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا، ]در 19 و 20 آذر 1357[ پس از کسب تکلیف از امام و با تصویب جمع ما در کمیتهای سه نفری مرکب از من، مهندس ]عزتاله[سحابی و احتمالاً دکتر مفتح و با دعوت آقای طالقانی و نیز پس از انتشار اعلامیه روحانیت تهران، که در آن انجام این راهپیمایی را، "به منظور بزرگداشت حماسه عظیم کربلا و ماه محرم و شکستن خفقان حاکم و جبران ممنوعیت حرکت دستهجات عزادار و نشاندادن یکپارچگی و مقاومت شکست ناپذیر مردم در مقابل فشارهای بیرحمانه رژیم" اعلام شده بود، انجام شد. ویژگی منحصر به فرد این راهپیماییها این بود که سرنوشت انقلاب را رقم میزد و ما بر سر دو راهیِ سرنوشت انقلاب قرار گرفتیم؛ اگر تهدید رژیم را میپذیرفتیم، پیامد آن ادامه سلطه و حاکمیت رژیم بود و در نپذیرفتن هم احتمال بمباران هوایی و قتل عام مطرح بود که مردم، با تاکید امام به استقبال خطری بزرگ رفتند و قدرت و تهدید ناپذیری انقلاب را در برابر رژیم ثابت کردند. بعدها مطلع شدیم که شخص شاه به همراه ژنرال ازهاری، این راهپیمایی را با هلیکوپتر و از بالا، به نظاره نشسته است و حتی میگویند، وقتی جمعیت میلیونی مردم را که همگی شعار مرگ بر شاه میدادند، میبیند بسیار متعجب میشود. گویا تا پیش از این از حجم نارضایتی مردم، اطلاع درستی نداشته و یا داشته اما باورش نمیشده است؛ احتمالا دیدن این همه مخالف، او را باید به یافتن راه چارهای مجبور کرده باشد. ما در هر دو راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، آماده شهادت بودیم و به خاطر فشار زیادی که در اثر این راهپیماییها به رژیم وارد میشد، احتمال خطر را زیاد میدیدیم؛ به ویژه برای افراد جلوی صفها، که عمدتآ از روحانیون بودند؛ هر چند که گستردگی حضور مردم، قدرت انجام هر کاری را از عوامل رژیم سلب کرده بود.منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری