تحلیل آیت الله هاشمی رفسنجانی از ولایت فقیه در قانون اساسیتاریخ : 21/6/1358 یکی از بحثهای عمده ما در قبل و بعد از پیروزی انقلاب، شکل حکومت و نظام بود. ما معمولا میگفتیم شکل نظام، از نظر اسلام، تنها یک شکل نیست، تا مجبور باشیم همان را انتخاب کنیم، بلکه یک مسأله عقلانی و عرفی است. تصور قطعی ما این بود که بهترین شکل را، با تجربههای بشری میشود انتخاب کرد؛ آنچه مهم است، محتوا است. در زندان، راجع به این موضوع بحثهای مفصلی میکردیم. نظامهای سلطنتی و جمهوری و انواع حکومتهائی که آن زمان در دنیا بود، مورد صحبت قرار میگرفت. البته هیچ نوعاش تایید یا رد نمیشد، میگفتیم شکل حکومت قابل بحث است و ممکن است حکومت اسلامی آینده مورد نظر ما تلفیقی از انواع حکومتها باشد و چیز بدیعی شود. برای ما، آن زمان، شکل حکومتی ولایت فقیه، مسجل نبود. همان طور که پیش از این گفتهام، اصل ولایت فقیه و محتوای آن را، امام، سالها پیش در نجف بحث کرده بودند و تقریبآ از نظر تئوری موضوع روشن بود، اما در مورد شکل اجرائی آن، فکری نشده بود. به همین دلیل در پیش نویس قانون اساسی ـ که جمعی از کارشناسان و حقوق دانان با دیدن قوانین اساسی دنیا، آن را تهیه کرده بودند ـ بحثی از ولایت فقیه نیامده بود. آن پیشنویس در شورای انقلاب که آمد، آنجا هم این بحث، به ذهنمان نرسید که بگنجانیم و وقتی هم این پیش نویس را پس از تصویب شورای انقلاب، خدمت امام دادیم و حضرات آیات گلپایگانی، شریعتمداری، نجفی مرعشی و دیگر علمایی که آن موقع بودند، آن را دیدند؛ آنها هم گنجاندن این بحث در متن قانون به ذهنشان نرسید. البته اینکه محتوای نظام، باید اسلامی باشد، آن هم براساس تشیع باشد مورد توجه همه بود ولی روی شکل حکومت و قالب حکومت، نظری نبود نه اینکه راجع به محتوای آن هم نظری نداشتیم. ملت ما با همه پرسی، تثبیت کرده بود که حکومت، اسلامی است. بنابراین، میان همه ما محرز بود که باید معارف و احکام اسلامی اجرا شود؛ آن هم در همه سطوح، اما این که در قالب سیستم ولایت فقیه باشد، یا نه، ما تا آن روز، چنین تصوری را نداشتیم، بلکه همین بحث "علمای طراز اول" که در زمان مشروطیت بود، همچنان میان ما مطرح بود. ما فکر میکردیم که بر مصوبات مجلس و مصوبات کلی دولت و حکومت، باید نظارتی باشد تا قوانین غیر اسلامی به تصویب نرسد. نظارت بر اجرا را هم، لازم میدانستیم و این که فقیه هم، ولایت دارد، میان همه ما محرز بود، اما اینکه ولایت را به شکلی در قانون اساسی بیاوریم و اختیارات ویژهای را در اختیار او بگذاریم، در ذهن کسی از ما نبود. در برخی از محافل و مطبوعات، بحثهایی در این زمینه وجود داشت و حتی آقای منتظری، در آستانه انتخابات مجلس خبرگان، مصاحبهای کرد و خواستار گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی شد، ولی به طور رسمی، این بحث تا تشکیل مجلس خبرگان، در جای دیگری مطرح نشد. اما در همان اوایل کار این مجلس، پیشنهادی در این زمینه داده شد که بعضی از اعضا از جمله آقای منتظری و آقای بهشتی، از آن حمایت کردند و مسأله را تا تصویب نهایی ]در تاریخ 21 شهریور 1358[، پیش بردند.امام (ره) هم وقتی این بحث به طور جدی مطرح شد و متوجه شدند این نقص در پیش نویس قانون اساسی بوده است، خیلی محکم ایستادند و از آوردن مسأله ولایتفقیه در قانون اساسی دفاع کردند. به طوری که وقتی ایشان فهمیدند آقای مهندس بازرگان و دوستانش در اعتراض به گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی "تصمیم گرفتهاند که یا انحلال مجلس خبرگان را مطرح کنند و یا استعفای دسته جمعی بدهند" در مقابل آنها ایستادند و به آنها هشدار دادند و فرمودند که با استعفایشان موافقت خواهند کرد. این موضعگیری امام و بعد هم حمایت صریح ایشان از مجلس خبرگان و اصل ولایت فقیه به همگان نشان داد که امام در تائید و تثبیت این اصل در قانون اساسی، تاکید و اصرار بسیار دارند.اصل این بحث از ابتکارات مجلس خبرگان بود، اما در خصوص اینکه چه کسی نخستین بار این حرف را در آن مجلس مطرح کرده، ادعاهای مختلفی مطرح شده است که در ماهیت مسأله، تاثیری ندارد. منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری