در سال 1356، با سکوت و سکون ظاهری که مبارزات مردمی دچار آن بود، رژیم مطمئن شده بود که مبارزات را سرکوب کرده است؛ اما با شهادت آیتالله حاج سید مصطفی خمینی در اول آبان 1356 ـ که در اوج اعلام همبستگی رژیم با آمریکا و انگلیس روی داد ـ بستر جدیدی برای مبارزات انقلابی به وجود آمد و سرمایههای مبارزاتی سالهای بعد از 15 خرداد 1342، به آرامی شروع به بار دادن کرد؛ از یک طرف جمع دوستان ما که از مدتها قبل در صدد ایجاد مرکزیتی برای مبارزه بود، با صدور بیانیهای، در 15 آبان 1356، به مناسبت شهادت فرزند ارشد امام، موجودیت "جامعه روحانیت مبارز"، را رسمآ اعلام نمود. از سوی دیگر مردم نیز با برگزاری مراسم متعدد در سوگ شهادت فرزند برومند امام، احساس کردند که آن فضای خوف و خفقان دیگر نیست و کم کم در صحنه مبارزات ضد رژیم، حضور موثرتری نشان دادند. همین امر رژیم را وادار به عکسالعمل کرد. به آن گونه که در 17 دی ماه، به دستور دربار و احتمالاً با امر مستقیم شخص شاه، مقالهای به نام ایران و استعمار سرخ و سیاه، با لحنی سراسر توهین به روحانیت و حضرت امام خمینی در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید.
به دنبال انتشار این مقاله، موجی از خشم و نفرت سراسر شهر قم را فراگرفت و دو روز بعد قیام خونین 19 دی 1356، در اثر حرکت گسترده طلبهها و مردم قم در اعتراض به چاپ این مقاله و برخورد شدید رژیم با معترضان، به وقوع پیوست و در نتیجه آن دهها کشته و مجروح برجای ماند.
به دنبال این قیام، موج اعتراض به رژیم شاه به سایر حوزههای علمیه در شهرهای مشهد، اصفهان، یزد و ... گسترش یافت و اعلام تنفر و انزجار از اقدامات رژیم شاه، اغلب دانشگاهها و قشرهای مختلف مردم را فراگرفت تا آنجا که این قیام و پیامدهای آن، سرآغاز حرکت ادامه دار مبارزات مردمی تا پیروزی نهائی انقلاب شد.
این حادثه همچنین در زندان اوین برروی کسانی که با ما در مورد شیوه مبارزه، به بحث و مجادله میپرداختند، تأثیر بسیاری گذاشت، به طوری که در اثر آن همه تحلیلها و استدلالهای آنها که برپایه قیام طبقه کارگر و ضرورت مبارزه مسلحانه بود، به هم ریخت.