سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دفتر تبلیغات اسلامی در جمع روحانیون مبارز تبریز
تاریخ : 26/1/1359
در سفرم به تبریز، صبح روز دوم در جلسهای که در دفتر تبلیغات اسلامی تشکیل شده بود، برای صدها نفر از روحانیون مبارز تبریز که در آنجا تجمع کرده بودند، سخنرانی داشتم.
در این سخنرانی با اشاره به نقش روحانیت در تاریخ اسلام، روحانیت را به عنوان پشتوانه انقلاب توصیف و تأکید کردم که روحانیت در نهضت تنباکو و بعد از آن در قیام مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت و بویژه در برابر فشار و خفقان و دیکتاتوری رژیم گذشته و در جهت پیشبرد نهضت اخیر انقلاب اسلامی، رسالت عظیم و نقش بسیار ارزنده و اصیل خود را نشان داده است.
در بعد از ظهر همین روز و طبق برنامه تنظیم شده، به تالار اجتماعات دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز رفتم تا برای دانشجویان پیرامون مباحث ایدئولوژیکی و مبانی فکری اسلام صحبت کنم و به پرسشهای آنها پاسخ بدهم.
وقتی به دانشگاه رسیدم، به نظرم یک مقدار جو غیرعادی آمد، علاوه بر پلاکاردهای موافق و مخالف فراوانی که در خیابانهای دانشگاه نصب شده بود، جمعیت فوق العاده متراکم و فشردهای نیز در محل سخنرانی که گنجایش زیادی نداشت، جمع شده بودند و حتّی به زحمت توانستند برای من راهی باز کنند تا خود را به تریبون برسانم. احساس کردم مسئولان جلسه نگرانند و وضع تجهیزات صوتی هم خوب نیست و ظاهرآ در کارها اخلال شده است. اوضاع جلسه طوری بود که نشان میداد کسانی هستند که میل دارند چنین جلسههای برگزار نشود؛ ولی به هر حال مشغول صحبت شدم. زمانی که سخنرانی میکردم خبری نبود. سخنرانی البته کوتاه انجام شد، برای این که بیشتر میخواستم به سئوالات آنها پاسخ دهم.
در سخنرانی نیز اسلام را از دیدگاه جهانبینی و ایدئولوژی تشریح کردم و گفتم هدف انقلاب اسلامی کمک به مستضعفان و مسلمانان جهان است که تحت ستم استعمارگران و رژیمهای خودکامه و حکومتهای ستمکار زندگی میکنند که پیشاپیش آنها ملل مسلمان عراق و افغانستان قرار دارند.
پس از سخنرانی نوبت پاسخ به سؤالات رسید. با اینکه سئوالات زیادی کرده بودند آماده بودم که آنها را بخوانم و جواب بدهم، اما وقتی شروع کردم برای پاسخ گفتن، یک نفر بلند شد و گفت که سئوالاتم را کتبی نمیدهم آن را شفاهی مطرح میکنم و شما باید به سئوالات شفاهی من جواب دهید. پیش از این که من اظهار نظری بکنم، مسئولان جلسه گفتند که جلسه را نمیشود کنترل کرد و باید سئوالاتتان را بنویسید و بدهید. در این موقع عدهای به طرفداری از آن آقایی که میخواست سئوال، شفاهی باشد و یک عدهای هم به طرفداری از مسئولان جلسه بلند شدند و مشاجرات لفظی شروع شد و پیدا بود که در این جلسه صفبندی است و طبیعی نیست. حدود پانزده دقیقه صبر کردم، جو آرام نشد. اعلام کردم که میروم و حرکت کردم. جمعیت راه را باز کرد و من در میان جمعیتی که شعار اللهاکبر میدادند، محیط را ترک کردم.
این رفتار گروهی از دانشجویان که عمدتآ هواداران مجاهدین خلق و کمونیستها بودند، موج انتقاد و مخالفت دانشجویان مسلمان و انجمنهای اسلامی و جامعه روحانیت و عموم مردم را با آنها، در دانشگاه تبریز و خارج از آن گسترش داد تا آنجا که تجمعات اعتراضی زیادی را در دانشگاه و مساجد موجب شد.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 1359، انقلاب در بحران، زیر نظر عباس بشیری، دفتر نشر معارف انقلاب