خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی – انقلاب در بحران دیدگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره ستاد انقلاب فرهنگی

خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی – انقلاب در بحران دیدگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره ستاد انقلاب فرهنگی

  • جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۵۹

 

دیدگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره ستاد انقلاب فرهنگی

تاریخ : 23/3/1359

 

چند ماه بعد از شروع بحث انقلاب فرهنگی، که منجر به طرح بحث ایجاد دانشگاههای اسلامی در سراسر کشور شده بود، امام (ره) ]در تاریخ 23 خرداد  1359[ فرمان تشکیل «ستاد انقلاب فرهنگی» را صادر کردند. طبق این فرمان، ستاد موظف بود «از افراد صاحب نظر متعهد و اساتید، دانشجویان و دیگر قشرهای تحصیل‌کرده و متعهد و مؤمن به جمهوری اسلامی دعوت نماید تا شورایی تشکیل دهند و برای برنامه‌ریزی رشته‌های مختلف و خط مشی فرهنگی آینده دانشگاهها براساس فرهنگ اسلامی و انتخاب و آماده سازی اساتید شایسته متعهد وآگاه و دیگر امور مربوط به آموزش با اهداف انقلابی و اسلامی، اقدام نماید» و به طور کلی زمینه‌های تحول و اسلامی شدن دانشگاهها و دگرگون‌سازی شرایط آنها را فراهم آورد. به نحوی که برای همیشه این مشکل را از میان بردارد و صورتی علمی و پژوهشی در زیر سایه تدین و اسلامیت به آن بدهد.

نخستین اعضای ستاد انقلاب فرهنگی آقایان ]مهدی[ ربانی املشی، ]محمد جواد[ باهنر، ]جلال‌الدین[ فارسی، ]شمس[ آل‌احمد، ]حسن ابراهیم[ حبیبی، ]عبدالکریم[ سروش و ]علی[ شریعتمداری بودند، که ترکیب مناسبی بود؛ چون هم اسلام‌شناس در آن ترکیب بود و هم متخصص تعلیم و تربیت دانشگاهی و هم سیاستمدار و هم افراد فاضل و اهل فلسفه.

من با تأکید بر اینکه «با انقلاب اسلامی واقعآ جامعه ما باید عوض شود»، معتقد بودم که اعضای این شورا برای انقلاب فرهنگی باید به چند نکته توجه کنند که یکی مواد و رشته‌های درسی است. اینها باید با بررسی مواد و رشته‌های درسی دانشگاهها و مدارس، ببیند که آیا آنها مطابق نیازهایمان هست یا نیست و اعلام کنند که چه درسهایی باید حذف و چه مطالبی باید اضافه شود.

نکته دیگر توجه به متد تحصیل و روش آموزش است، باید به نکات مهم و امتیازات دو شیوه معمول در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علوم دینی توجه شود و ترکیب مناسبی برای تربیت محقق و نیروهای کاردان انتخاب گردد.

نکته آخر ادغام تحصیل با کار است. در حوزه‌های علمیه طلبه‌ها، بعد از چند سال تحصیل می‌روند میان مردم و آموخته‌های خودشان را در مورد قرآن، تفسیر، فلسفه، کلام و یا مسائل جاری، با مردم در میان می‌گذارند. درست مانند دانشجویان سال آخر دانشکده‌های پزشکی و قضایی که برای آموزش عملی به بیمارستان‌ها و دادگاه‌ها می‌روند. آنهایی که چنین کاری می‌کنند، آدمهای موثرتری هستند، ممکن است فردی که در حوزه مانده و یا دانشجویی که از کار همزمان با تحصیل اجتناب کرده، از نظر اصطلاحات و اطلاعات کلی، قوی‌تر باشد، اما از نظر مسائل عملی، ضعیف خواهد بود.

خلاصه اینکه ما تلاش می‌کنیم جامعه‌مان را براساس قرآن و اسلام بسازیم، طبیعی است که فرهنگ این جامعه با فرهنگ جامعه گذشته نمی تواند مساوی باشد و لذا کتابها و نوع عکسها و نوع مثالهایی که در کتابها می‌آید و موادی که خوانده می‌شود و کیفیت درس استاد باید تجدید نظر شود. دیگر نمی‌توان قبول کرد، یک استاد که از اسلام و قرآن و خدا چیزی نمی‌داند، یک ماده درسی بگیرد که در آن درس باید همین‌ها را توضیح بدهد. درست مثل اینکه در قدیم غیرمسلمان را معلم تعلیمات دینی و شرعیات می‌کردند.

پس در ابعاد مواد درسی، روش تحصیلی، استاد، زمان تحصیل و در بعد رابطه محصل با مردم و رابطه دانشجو با استاد و محصل با آموزگار و با میدان کار باید کاری جدی و موثر شود.

به هر حال ما امیداور بودیم با تشکیل این ستاد و با توجه به اینکه امام هم معیارهای روشن و دقیقی برای تعیین صلاحیت استاد و دانشجو و نحوه تحصیل و روشهای کار به آنها داده بودند، مسأله ایجاد دانشگاه اسلامی، با سرعت و جدیت بیشتری پیگیری شود. البته بعضی‌ها فکر می‌کردند منظور از اسلامی کردن دانشگاه تبدیل محتوای درسی معمول به محتوای علوم اسلامی است که با توضیحات زیاد این فکر انحرافی را اصلاح کردیم.

منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 1359، انقلاب در بحران، زیر نظر عباس بشیری، دفتر نشر معارف انقلاب