یکی از عمدهترین بحثهای روزهای آغازین سال نو، بحث کاهش تعطیلات نوروزی دانشآموزان بود؛ موضوعی که با توجه به عمومیت مسأله آموزش و پرورش، مخالفان و موافقان بسیاری را در خانواده مشغول خود کرده بود.
اصل مسأله هم این بود که از همان سال اول پیروزی انقلاب، گروهی از کارشناسان آموزش و پرورش ضمن آنکه عامل این تعطیلی طولانی را اسلامی و انقلابی نمیدانستند، معتقد بودند که تعطیلات پانزده و گاهی بیست روزه این ایام، مناسب حال دانشآموزان نیست و باعث اُفت تحصیلی آنها میشود. این گروه اصرار و تلاش داشتند که از همین سالهای اولیه پیروزی انقلاب، تغییراتی در این تعطیلیها ایجاد کنند.
به همین منظور آقای رجایی، وزیر آموزش و پرورش و جمعی دیگر پیشنهاد کاهش تعطیلات نوروزی را مطرح کردند و تصویب شورای انقلاب را نیز گرفتند و بعد هم با جدیت، اجرای آن را طالب شدند. امری که نه تنها دانشآموزان، بلکه معلمان و خانوادهها نیز با آن، همراه نشدند. به نحوی که از صبح همان روزی که قرار بود مدارس کار خود را آغاز کنند ]یعنی صبح روز پنجم فروردین[ در اکثر مدارس کشور یا معلمها به مدرسه نیامده بودند و یا دانشآموزها غایب بودند. در برخی از جاها نیز نه معلمان بودند و نه دانشآموزان.
نتیجه این اتفاق، تجربه مفیدی برای برخی از مسئولان شد. تجربهای که به آنها آموخت، همراهی و رضایت مردم در چنین کارهایی که با زندگی روزمره آنها ارتباط دارد، یکی از الزامات کسب موفقیت است. آن طرح کلا منتفی شد و تقریبآ در سالهای بعد کسی از آن سخن نگفت.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 1359، انقلاب در بحران، زیر نظر عباس بشیری، دفتر نشر معارف انقلاب