مدیریت آقای هاشمی منحصر به مدیریت دوره جنگ نیست. ابتدای انقلاب جلساتی به فرمان امام(ره) و به عنوان جلسات رؤسای سه قوه، سه بار در هفته در دفتر یکی از رؤسا تشکیل میشد؛ گاهی در منزل حاج احمدآقا بود و امام(ره) هم میآمدند. در آن جلسه، تصمیمات کلان کشور گرفته میشد. بنده هم برحسب مورد دعوت میشدم. این جلسات، منحصرا مربوط به جنگ نبود. به خوبی نقش تعیینکننده آقای هاشمی را در جلسات به یاد دارم. ایشان با تدبیر کمک میکردند تا تصمیمات با مشورت و تدبیر اتخاذ شود.
به خاطر دارم در دوران جنگ زمانی که حملات زیادی به بنادر و شهرها میشد، یک روز اتاق نخستوزیر بودم؛ ایشان به اولین کسی که زنگ میزدند تا راهکار بگیرند آقای هاشمی بود و بعد از مذاکره با آیتالله هاشمی آرامش پیدا میکردند. آقای هاشمی مرد تصمیمات کلان بود. خیلی راحت میتوانست تصمیمات مهم و بزرگ بگیرد بدون آنکه وارد جزئیات شود. این منحصر به جنگ نبود.
سعه صدر فوقالعادهای داشت؛ هم حرفها را گوش میکرد و هم با آرامش و با سعه صدر بدون اینکه تحت تأثیر فشارها قرار گیرد، تصمیمگیری میکرد. از طرفی بسیار رقیقالقلب بود که از ویژگیهای انسان خوب است. همانطور که حضرت علی(ع)، هم جنگنده ماهری بود و هم بسیار رئوف و مهربان بود. این ویژگی در وجود آیتالله هاشمی نیز بود.
در دوران جنگ یک ویژگی خوب داشتند که حضرت امام(ره) وقتی جانشینی فرمانده کل قوا را به ایشان دادند، به این ویژگی توجه داشتند. ایشان همیشه یک مقبولیت عام داشت؛ هم در ارتش هم در سپاه و بسیج و هم در دولت. ایشان مقبولیت داشت به طوری که وزرا به ایشان گزارش میدادند، با اینکه رئیس مجلس بودند و وزرا باید به نخستوزیری گزارش میدادند.
بعد از عملیات والفجر هشت و کربلای پنج که دو عملیات موفق بود، ترس و خوفی در دل دشمنان و عراق واقع شد که چطور ایران قدرتمند شده است. به همین منظور آمریکا و شوروی در جلسهای که در ایسلند تشکیل شد به یک جمعبندی رسیدند و تصمیم گرفتند بهطور همهجانبه از صدام حمایت کنند؛ از جمله حمایت کشورهای عربی - شوروی – حمایت لجستیک و نظامی فرانسوی – حمایت اطلاعاتی آمریکا و... به همین دلیل تغییراتی در جبههها بهوجود آمد و بهفرموده امام، عدم الفتحهایی بهوجود آمد.
در یک سال آخر جنگ، بحث بود که دولت باید کلا در خدمت جنگ باشد و واقعا هم بود. در سال ۶۵ درآمد ارزی ایران شش میلیارد دلار بود که سه میلیارد آن به جنگ داده شد و سه میلیارد آن برای اداره کشور قرار داده شد بدون آنکه تنش و بحرانی در جامعه ایجاد شود. در صورتی که سپاه اعتقاد داشت باید بیشتر از این مبلغ در اختیار جنگ قرار گیرد. به همین منظور تدبیری اندیشیدند و نخستوزیر بهعنوان رئیس ستادکل از طرف آقای هاشمی و تأیید امام انتخاب شد. همه نوع ترفند و کمک و همه نوع بسیجی صورت گرفت. اینها همه مستلزم یک مدیر باتدبیر بود. یک فرمانده قوی باید تصمیمگیرنده باشد و با توجه به شرایط موجود تصمیمات جدی بگیرد.
بعد از زدن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو جنگی آمریکا که یک کار غیرعادی بود و ۲۸۰ نفر به شهادت رسیدند؛ این واقعه بسیار در روحیه آیتالله هاشمی تأثیرگذار بود. همچنین حوادث دیگری مانند حلبچه و گزارش وزیر اقتصاد وقت مبنی بر اینکه ایران دیگر به لحاظ مالی توان ادامه جنگ را ندارد و همچنین درخواست آقای رضایی برای خرید و تهیه امکانات جنگی که در غیر این صورت ادامه جنگ مقدور نخواهد بود، باعث تدبیر جدیدی شد و آن پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود.
نقش آقای هاشمی یک نقش تعیینکننده در همه زمینهها بود؛ جنگ، سازندگی، دولت فرهنگی و...
مرحوم آیتالله سیداحمد فهری زنجانی یکی از افراد بزرگی بودند که نماینده حضرت امام در سوریه بودند. میفرمودند جمعههایی که آقای هاشمی برای نماز میآیند به قدری شیرین و صمیمی حرف میزنند که تا یک هفته مردم همه چیز را فراموش میکنند تا هفته بعد یعنی آرامش پیدا میکنند. یک چنین زبان و تسلط بر ادبیات و یک چنین ارتباطی با قلوب مردم داشتند.
آقای هاشمی مرد تصمیمات مهم و شرایط بحرانی بود. کسی مثل آقای هاشمی نداشتیم که با آرامش تصمیمات عاقلانهای بگیرد و پشت هر تصمیمی، تدبیر و اندیشه وجود داشته باشد. علو درجات را برای ایشان از خداوند متعال خواستاریم.
میزگرد «آیتالله هاشمی رفسنجانی و مدیریت راهبردی جنگ و صلح»
منبع: از دفاع تا رفاه