مقدمه
یکی از موضوعات عمدۀ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران جایگاه منطقهگرایی و بینالمللیگرایی است. این پرسش همواره فراروی دستاندرکاران سیاست خارجی کشور قرار داشته است که کدامیک از دو گزینۀ منطقهگرایی و بینالمللیگرایی از اولویت برخوردارند. معتقدان به منطقهگرایی بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران باید نخست به تثبیت مناسبات خود با کشورهای منطقه و بهویژه همسایگان مبادرت ورزد، سپس تعاملات سازنده با کشورهای فرامنطقهای را گسترش دهد. درمقابل، طرفدارانِ بینالمللیگرایی یا فرامنطقهگرایی معتقدند که باتوجهبه ناهمگنبودن محیط جغرافیایی پیرامونی ایران از منظرهای قومی و مذهبی، کشورهای همسایه درصورتی مناسبات خود را با جمهوری اسلامی ایران تقویت میکنند که مناسبات ایران با قدرتهای فرامنطقهای بهویژه غرب حسنه باشد. در اینصورت است که تنشزدایی و تعاملات درونمنطقهای مؤثر واقع خواهد شد.
مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی را میتوان از سیاستمدارانی دانست که به منطقهگرایی اولویت میدادند؛ اما در این زمینه قائل به تدرّج بودند. بدینمعنا که پس از تثبیت منطقهگرایی براساس نظام امینت دستهجمعی و همگرایی جامع و فراگیر در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میتوان به چند منطقهگرایی و سپس فرامنطقهگرایی در چارچوب نومنطقهگرایی اهتمام ورزید.
در این نوشتار تلاش میشود اولویت و اولیّت سیاست منطقهگرایی در اندیشۀ آیتالله هاشمیرفسنجانی بازشناسی، و تجلیات این رویکرد و تحولات و تطورات آن در گسترۀ زمان تبیین شود.
مبحث نخست: منطقهگرایی، گامِ نخست سیاست خارجی
اهتمام به منطقهگرایی ازسوی آیتالله هاشمی رفسجانی را میتوان ناشی از مقتضیات دوران پساجنگ تحمیلی و نیز پساجنگ سرد دانست. با پایان جنگ ایران و عراق و لزوم بازسازی کشور باتوجهبه خرابیهای جنگ، آیتالله هاشمی رفسنجانی اولویت را به نوسازی و توسعۀ اقتصادی کشور براساس سیاست خارجی توسعهگرا داد و در این رهگذر گسترش مناسبات اقتصادی و تجاری با همسایگان را وجهۀ همت خود قرار داد. همچنین، پایان جنگ سرد موجب آغاز دوران جدیدی در سیاست جهانی و نیز ارتقای جایگاه ممتاز ایران در غرب آسیا شد. فروپاشی شوروی و استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز که در حوزۀ ایران فرهنگی یا حوزۀ تمدنی نوروز قرار دارند بازار بکری را در مجاورت ایران به وجود آورد که لزوم بهرهگیری ایران از موقعیت جدید ژئوپلیتیک خود را دوچندان میکرد. همچنین باتوجهبه اینکه تعداد همسایگان شمالی ایران از یک کشور به پنج کشور افزایش مییافت نیاز به سیاستگذاری نوین در قبال آسیای مرکزی و قفقاز و نیز تعیین رژیم حقوقی دریای خزر بیشازپیش احساس میشد. اولین اقدام در این زمینه، تشکیل اجلاس سران کشورهای خزر، در بهمن ۱۳۷۰ ش، و شکلگیری سازمان همکاری دولتهای ساحلی دریای خزر بود که با پنج کمیتۀ رژیم حقوقی دریای خزر، کمیتۀ تحقیقاتی علمی و کنترل نوسانات آب دریای خزر، کمیتۀ حملونقل، کمیتۀ منابع بیولوژیک دریای خزر و کمیتۀ حفاظت محیط زیست دریای خزر فعالیت خود را آغاز کرد.
همچنین، آیتالله هاشمی رفسنجانی قائل به اصالتبخشی به جایگاه منطقهای ایران در خلیجفارس بود. شاهکار سیاست خارجی آیتالله هاشمی رفسنجانی در جریان جنگ دوم خلیجفارس، در سالهای ۹۱-۱۹۹۰ م، در پی تجاوز عراق به کویت و حملۀ امریکا به عراق در عملیات موسوم به «طوفان صحرا»، مبنیبر اعلام بیطرفی جمهوری اسلامی ایران در نبرد عراق و ایالات متحده ناشی از درک عمیق ایشان از اوضاع منطقهای و بینالمللی بود. این اقدام موجب شد ازیکسو ایران از خطر تهاجم نظامی امریکا مصون بماند و ازسویدیگر هواپیماهای عراقی را در خاک ایران در اختیار بگیرد تا بعدها به ابزاری برای چانهزنی ایران در قبال رژیم بعثی عراق تبدیل شود.
آیتالله هاشمی رفسنجانی توانست با درک صحیح از موقعیت کشور، زمینۀ گسترش روابط با کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی را فراهم آورد و با احیای روابط ازطریق کاهش تنش با کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، ازجمله کویت، آمادگی ایران را برای مهار چاههای مشتعل نفت کویت اعلام کند که باتوجهبه استقبال امیر کویت، زمینه برای برقراری ارتباطات نزدیکتر و مؤثرتر با کشورهای عربی منطقه فراهم آید.
اهتمام به تنشزدایی و همزیستی مسالمتآمیز با کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیجفارس و گسترش مناسبات با همسایگان جنوبی ازطریق مفاهمه و گفتوگو براساس رویکردی واقعبینانه با هدف اعادۀ ثبات به منطقۀ خلیجفارس صورت پذیرفت. آیتالله هاشمی تأکید کرد ایران نمیخواهد به ژاندارم منطقه تبدیل شود تا همسایگان خود را تحقیر یا مرعوب کند و درعینحال نباید از روند و همکاریهای منطقهای کنار گذاشته شود؛ بنابراین، او با این کار، بر رویکرد امنیت دستهجمعی در ترتیبات امنیتی خلیجفارس تأکید کرد و بر این باور بود که همۀ کشورهای خلیجفارس باید برای ساختن این منطقه با یکدیگر همکاری کنند بهگونهای که به آبادانی در این عرصۀ مشترک مشغول شوند.
توسعۀ همزمان روابط با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و نیز با کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس در دوران آیتالله هاشمی رفسنجانی موجب شد که ایران بهعنوان بازیگر اجتنابناپذیر منطقهای بین کشورهای شمال و جنوب کشور ایفای نقش کند و به نهادسازی منطقهای در راستای کمک به سیاست خارجی کارآمد و توسعهگرا مبادرت ورزد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی بر این باور بود که ایران باید از موقعیت ممتاز سوقالجیشی خود بهعنوان دهلیز شمالـجنوب به نحو احسن استفاده کند. تمرکز بر موقعیت لولاگونۀ ایران با هدف تقویت دیپلماسی اقتصادی و نیز دیپلماسی ترابری یا حملونقل صورت گرفت. گسترش پیوندهای اقتصادی ایران با عمان و قائلشدن تخفیف گمرکی و عوارض بندری برای کشتیهای ایرانی ازسوی عمان، برقراری خطوط کشتیرانی با کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیجفارس، حملونقل مشترک، همکاریهای صنعتی، و برقراری پروازهای مستقیم و نیز همکاری با قطر در زمینۀ حملونقل هوایی و دریایی را میتوان نشانههایی از اهمیتیافتن ایران در منطقه بهعنوان بازیگر جدید در روابط بینالمللی و تشدید روند منطقهگرایی و پیوندهای راهبردی با همسایگان و کشورهای منطقه دانست.
افزونبراین، اهتمام آیتالله هاشمیرفسنجانی به تقویت منطقهگراییِ چندجانبه از رهگذر ایجاد سازمان همکاری اقتصادی موسوم به اکو بیانگر رویکرد چندجانبهگرایانۀ ایشان به تقویت روابط منطقهای براساس نهادسازی و اعتمادسازی متقابل بود. حمایت ایشان از نقش و اهمیت سازمانهای منطقهای چندجانبه در چارچوب چندجانبهگرایی منطقهای بیانگر ذهنیت ساختارمند و ساختارساز ایشان برای حل مشکلات منطقهای در چارچوب هنجارسازیهای چند جانبه بود.
بنابراین، میتوان گفت منطقهگرایی در سیاست خارجی آیتالله هاشمی رفسنجانی در کنار اصولی مانند همزیستی مسالمتآمیز، اعتمادسازی، تنشزدایی، تعاملگرایی و چندجانبهگرایی توانست بنیادهای سیاست خارجی توسعهگرایانه را پایهریزی کند که بعدها به چندمنطقهگرایی و میانمنطقهگرایی گسترش یافت.
مبحث دوم: چندمنطقهگرایی و میانمنطقهگرایی
یکی از اولویتهای سیاست خارجی آیتالله هاشمیرفسنجانی ایجاد پیوند بین منطقۀ غرب آسیا با سایر مناطق جغرافیایی بود. تلاش آن مرحوم برای گرهزدن امنیت ایران به امنیت سایر کشورها و گسترش تعاملات میان دو یا چند منطقه حاکی از ذهنیت نظاممند ایشان برای پیوند مصالح و منافع کشورها به یکدیگر در چارچوبهای گستردهتر از منطقه بود.
تقویت سازمان کنفرانس اسلامی با هدف ایجاد زیرساختهای تمدن بزرگ اسلامی و نقشآفرینی جهان اسلام در تحولات بینالمللی با تأکید بر قضیۀ قدس شریف حکایت از آن داشت که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی خواستار برقراری انسجام و یکپارچگی نظر و عمل در بین کشورهای اسلامیِ قارههای آسیا و افریقا بود. ازاینرو، نوعی همسویی میانقارهای درون کشورهای اسلامی در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامی شکل گرفت تا قدرت عددی و نیز ایدئولوژیک جهان اسلام را به جهانیان بازنمایاند.
تقویت جنبش عدم تعهد برای گشودن جبههای ثالث در نظام بینالملل فارغ از سلطۀ قدرتهای استکباری و گرهزدن منافع کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکای لاتین به یکدیگر باعث شد تا نظمی نوین براساس خواستههای کشورهای جنوب به وجود بیاید که نشانگر اهتمام آن مرحوم به ایجاد جبههای مستقل در عرصۀ جهانی برای ایفای نقش در معادلات بینالملل از رهگذر چندمنطقهگرایی بود. تقویت اوپک از رهگذر بهبود روابط با عربستان سعودی برای تأثیرگذاری بر بازارهای جهانی انرژی نشان دیگری از اهتمام آن مرحوم به پیوند منافع خاورمیانه با افریقا و امریکای لاتین بود تا از رهگذر تقویت درآمدهای نفتی اعضای اوپک و گسترش همکاریها در این سازمان در چارچوب کاهش سهمیۀ تولید اعضا یا کنترل سطح تولید در اوپک، زمینۀ اتخاذ سیاست منسجمتر نفتی فراهم آید و کشورهای عضو اوپک بتوانند نقش قدرتمند خود را در بازارهای انرژی به منصۀ ظهور برسانند.
تأکید مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بر میانمنطقهگرایی علاوهبر چندمنطقهگرایی را میتوان در تلاش ایشان برای برقراری پیوند بین خلیجفارس و اقیانوس هند جستوجو کرد؛ زیرا براساس نظریههای ژئوپلیتیک، کشوری که بر اقیانوس هند اشراف داشته باشد بهسادگی قادر به کنترل خلیجفارس خواهد بود؛ لذا آن مرحوم تأکید زیادی بر برقراری پیوند میان اکو و سارک[۲] (مجمع کشورهای آسیای جنوبی برای همکاری منطقهای) با هدف بازشدن گسترش تعامل تمدن ایرانی با تمدن هند و استفادۀ بهینه از افق جدید، از رهگذر تقابل و همزیستی مسالمتآمیز ایران و هند و چارچوب ائتلافسازی مبتنیبر چندجانبهگرایی و نیز تقویت چندجانبهگراییِ اقتصادی بود.
مبحث سوم: فرامنطقهگرایی در چارچوب نومنطقهگرایی
نومنطقهگرایی بیانگر مجموعهاقداماتی است که کشورهای منطقه برای تقویت مناسبات تجاری خود با کشورهای فرامنطقهای براساس منطقهگرایی باز اقدام میکنند. این مهمْ تجارت فرامنطقهای و تقویت تعاملات سیاسی میان واحدهای منطقهای در عرصۀ بینالملل را تسهیل میکند. این رویکرد میتواند زمینۀ انتقال سرمایه و تکنولوژی را به منطقه فراهم آورد، به تقویت حضور در بازارهای جهانی کمک کند و قدرت چانهزنی کشورهای منطقه را در سطح بینالملل افزایش دهد.
باتوجهبه غیرسرزمینیشدنِ جغرافیا، چندبُعدیشدنِ تعاملات و رویکرد تلفیقی در مناسبات منطقه و فرامنطقه براساس بازی با حاصلجمع جبری غیرصفر، اهتمام بازیگران به تعامل با سازمانهای بینالمللی افزایش یافته است.
مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی با درک فضای وابستگی متقابل در جهان پساجنگ سرد و تأکید بر لزوم تعامل فزاینده با نظام جهانی در عین گسترش تعاملات منطقهای، سیاست نومنطقهگرایی را وجهۀ همت خود قراردارد؛ زیرا ایران نیاز اساسی به سرمایههای خارجی داشت. ایشان با تأکید بر لزوم همافزایی با جامعۀ جهانی براساس منافع متقابل، احترام متقابل و رعایت اصول، عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی، خواستار هموارکردن مسیر برای سرمایهگذاری خارجی بودند. از این رهگذر، ایشان بر لزوم بهبود روابط سیاسی و مؤثر و تعامل سازنده با جهانِ خارج برای بازسازی صنایع و تأسیسات نفتی با هدف تأمین نیازهای توسعۀ ایران و افزایش درآمدهای نفتی تأکید داشتند و بر این باور بودند که ورود به بازارهای جهانی علاوهبر امکان جذب سرمایهگذاری خارجی و دستیابی به فناوریهای نوین، زمینۀ صادرات کالا و خدمات فنی و مهندسی را فراهم میآورد. آیتالله هاشمیرفسنجانی با تأکید بر مشارکت فعال در سازمانها و مجامع اقتصادی بینالمللی اعم از رسمی و غیررسمی بر توسعۀ راهبرد چندجانبهگراییِ فرامنطقهای با هدف تحکیم پیوند میان منطقه و جهان پای میفشردند. ایشان در عین اتخاذ سیاستهای همکاریجویانه، رویکردی انتقادی در قبال نظام اقتصاد سرمایهداری جهانی داشتند و لزوم تعدیل محیط بینالمللی را مقارن با تحولات ساختاری در نظام بینالملل موردتأکید قرار میدادند. لذا از نظر ایشان نومنطقهگرایی زمینه را برای ورود به عرصۀ جهانی فراهم میآورد و میتوانست نقش منطقه را در عصر جهانیشدن بهگونهای ارتقا بخشد که بهجای فرایندهای عمودی از بالا به پایین، فرایندهای افقی تعاملی میان مناطق همسو و نیز فرایندهای از پایین به بالا توان تأثیرگذاری خود را بر نظام تصمیمگیری جهانی به منصۀ ظهور رساند. بنابراین، سیاست فرامنطقهگرایی در چارچوب نومنطقهگرایی میتوانست توسعه از پایین به بالا را ازطریق فرایندهای مبتنیبر جریان سرمایه، مردم، کالا، خدمات، اندیشه و اطلاعات تحقق بخشد، نوعی هویت چندلایهایِ متعامل را برای منطقه در روندهای متداخل ملیگرایی، منطقهگرایی و جهانیشدن به وجود آورَد و نوعی همزیستی داوطلبانه منطقهایـجهانی را برای حل مشکلات منطقهای تقویت کند.
نتیجهگیری
با عنایت به آنچه گذشت میتوان دریافت که مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی ضمن اولویتبخشی به منطقهگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، معتقد بودند که نباید در این مرحله متوقف شد، بلکه منطقهگرایی میتواند پایهای برای تقویت چندمنطقهگرایی و میانمنطقهگرایی و سرانجام تقویت فرامنطقهگرایی در چارچوب نومنطقهگرایی گردد. رویکرد مزبور را میتوان ناشی از اهتمام ایشان به برقراری تعادل و سازگاری بین آرمانها و واقعیتها ازیکسو و توازن بین رویکرد منطقهای و بینالملل ازسویدیگر دانست. ایشان با واقعبینی گسترده و اولویتبخشی به منافع ملی در عین اهتمام به تعاملات منطقهای و فرامنطقهای خواستار توسعهگرایی در سیاست خارجی بودند. خردورزی ایشان در تقویت مناسبات میاندولتی و میانمنطقهای، قبول نظم مستقر بینالمللی به حکم ثانوی و مصلحتی و تلاش برای الگوپردازی اقتصادی از رهگذر نوسازی و توسعۀ درونزا همزمان با تقویت موفقیت سوقالجیشی و ترانزیتی ایران در منطقه بهگونهای متجلی بود که ایشان رویکرد مصلحتمحور و منفعتمحور را با ایدئالها و آرمانها در هم آمیخت و سیاست خارجی توسعهگرا را براساس پیوند بین منطقهگرایی، میانمنطقهگرایی، چندمنطقهگرایی، نومنطقهگرایی و فرامنطقهگرایی با هدف ارتقای توسعۀ اقتصادی و تقویت بعد اقتصادی امنیت ملی ایران از رهگذر تعاملگرایی و عملگرایی و برونگراییِ درونزا به منصۀ ظهور رسانید. لذا تحول ابعاد و انواع منطقهگرایی در گسترۀ زمان بهگونهای متدرّج برای پیشبرد اهداف توسعهگرایانه را میتوان یکی از ویژگیهای عمدۀ سیاست خارجی مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی دانست و دربارۀ آن تأمل کرد.
منابع
احتشامی، انوشیروان (۱۳۷۸). سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی و اقتصاد، دفاع، امنیت، ترجمۀ ابراهیم متقی و زهره پوستینچی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
احتشامی، انوشیروان (۱۳۸۷). «توسعه محوری در دولت سازندگی و الزامات آن برای سیاست خارجی ایران»، فصلنامه مطالعات اقتصاد انرژی، سال ۶، شماره ۲۱، صص ۹۳-۱۱۲٫
ازغندی، علیرضا (۱۳۸۸). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپ پنجم، تهران: نشر قومس.
ازغندی، علیرضا (۱۳۷۸). «تنشزدایی در سیاست خارجی: مورد جمهوری اسلامی ایران»، مجله سیاست خارجی، صص ۱۰۳۵-۱۰۴۸٫
امیری، عبدالله (۱۳۸۵). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: مؤسسه نشر علوم نوین.
آقاحسینی، علیرضا و سکینه ببری گنبد (۱۳۸۷). «بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۶»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، شماره ۳۴، صص ۱۱۸-۱۵۶٫
باقری دولتآبادی، علی و محسن شفیعی سیفآبادی (۱۳۸۳). از هاشمی تا روحانی: بررسی سیاست خارجی ایران از پرتو نظریۀ سازهانگاری، تهران: تیسا.
پوراحمدی، حسین و همکاران (۱۳۸۸). دیپلماسی نوین: جستارهایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: وزارت امور خارجه.
دهقانی طرزجانی، محمود (۱۳۷۹). روابط خارجی ایران و همسایگان در دهه مردم انقلاب اسلامی، تهران: سروش.
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (۱۳۹۱). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپ چهارم، تهران: انتشارات سمت.
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال و محمد وسفی جویباری (۱۳۹۴). «بررسی تطبیقی الگوی روابط خارجی ایران در دو دولت بازرگان و هاشمی»، فصلنامه سیاست جهانی، دورۀ ۴، شماره ۳، پاییز، صص ۵۷-۸۴٫
رمضانی، روحالله (۱۳۸۰). چارچوبی تحلیلی برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمۀ علیرضا طیب، تهران: نشر نی.
موسویشفایی، مسعود (۱۳۸۹). «رویکرد توسعهمحور به سیاست خارجی ایران: ضرورتها و چالشها»، فصلنامۀ سیاست، دورۀ ۴۰، شماره ۲ٍ، صص ۳۱۹-۳۳۸٫
[۱] دانشیار علوم سیاسی دانشکدۀ روابط بینالملل.
۱٫٫ South Asian Association for Regional Cooperation (SAARC).