تندیس صبر و استقامت -- صبر و استقامت قرآنی در نگاه و عمل هاشمی رفسنجانی - مقاله سید جواد ورعی
صبر و استقامت قرآنی در نگاه و عمل هاشمی رفسنجانی
مقدمه
«صبر و استقامت» از ویژگی های بارز آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. او صبوری و بردباری را از سنین نوجوانی و به هنگام تحصیل در غربت و دور از خانواده، و استقامت و پایداری را در سنین جوانی در پرتو آشنایی با امام خمینی، و با ورود به میدان مبارزه تجربه کرده است. در این دوران به خاطر آشنایی با فرهنگ قرآن در زمینه جهاد، صبر و استقامت، و جایگاه این فضیلت اخلاقی آن را در وجود خویش تعمیق بخشیده و در سه مقطع «دوران مبارزه»، «دوران سخت تأسیس و تثبیت نظام جمهوری اسلامی»، و مهم تر از همه در «دوران بی وفایی و بی صفایی دوستان انقلاب» با تمام وجود با آن زندگی کرده است.
هاشمی زوایای مختلف این فضیلت اخلاقی را در قرآن کریم کاویده، و کاملا آگاهانه نفس خویش را بدان آراسته، و در زندگی فردی و اجتماعی به کار بست، به گونه ای که دوست و دشمن او را به صبوری، و استقامت و پایداری در مراحل مختلف زندگی می شناخت و گاه از صبر او در حوادث زندگی شگفت زده می شد. صبر و استقامت او در زمان مبارزه با رژیم ستمشاهی و در زندانهای مخوف رژیم استبدادی پهلوی و زیر شکنجه های وحشیانه مأموران ساواک زبانزد عام و خاص است. هم چنین صبر و استقامت او در حوادث تلخ سالهای اول جمهوری اسلامی و از دست دادن یاران و دوستان در خاطره ها باقیست. در خاطرات خویش به این نکته اشاره ها دارد. بعد از شهادت رجایی و باهنر، می نویسد:
«روزها و ساعات و بلکه لحظات سختی را میگذرانیم و صبر و متانت و اتکاء به خدا سرمایه مهمی است. حضور مؤثر امام و راهنمائی های به موقع، کارگشا است.» [1] «توطئه ضدانقلاب این است که نگذارد ارکان نظام شکل بگیرد و سیاست امام و ما این است که به سرعت جایگزین بشود که تعادل نظام برقرار باشد و لذا با سرعت، پس از شهادت هر مسئولی، جایگزین انتخاب میشود. روزگار سختی میگذرانیم؛ صبر ایوب میخواهد.» [2] «کمی راجع به مشکلات فکر کردم؛ صبر، اطمینان و امید خود و همراهان، توجهم را جلب کرد. فکر کردم با این همه خطر در جبهههای شمال و غرب و جنوب و نفوذ و ایذاء ضدانقلاب و از دست رفتن بخشی از کادرهای مهم و کمبودهای ناشی از انقلاب و شرارت استکبار و عوامل داخلی آنها و حال آقای خامنهای و کسالت قلبی امام و شکنندگی سلامت ایشان و اختلافات عمیق، جز لطف و هدایت و افاضه آرامش و صبر، توان ربوبی، نمیتواند این وضع را به وجود بیاورد. قبل از خواب سجده شکر به جا آوردم و دعا کردم، برای ادامه این روحیهها که سرمایه تلاش، صبر، آرامش و امید است.» [3]
چنان که صبر و تحملش در برابر بداخلاقی های دوستان نادان لجوج یا دانای حسود، و انقلابی های بعد از انقلاب در دو دهه گذشته، به او و خانواده اش و هر آنچه به او بستگی داشت، در تاریخ معاصر ثبت و ضبط است. صبر و طاقتی که گاه علاقمندان به او را عصبانی می کرد. بر اساس قاعده عقلی و شرعی «مقابله به مثل» خواهان برخورد متقابل او بودند، اما او هم چنان صبوری می کرد و ایمان داشت که عفو و گذشت با ارزشتر از مقابله و انتقام است، و خداوند پشتیبان صابران است. اصرار دوستانش به افشای بخش کوچکی از کارنامه انقلابی نمایان، همواره با پاسخ منفی او روبرو می شد با این استدلال که انقلاب و جمهوری اسلامی آسیب می بیند. او بسان مادری واقعی از انقلاب و نظام به عنوان ثمرة عمر خویش مراقبت می کرد و نامادران هم چنان سنگ فرزند به سینه زده و خواهان ذبح آن بودند. در یک کلمه، صبر و استقامت او تبلور فضیلتی بود که قرآن از اهل ایمان انتظار داشت. صبر و استقامت قرآنی در جان او ریشه داشت و با ایمان راسخ به آنچه خداوند وعده داده، صبوری می کرد و زخمها را به جان می خرید و دوست و دشمن را به تحسین وامی داشت. خود در مقدمه آثار قرآنی اش (تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن) می نویسد:
«در طول مبارزات، هر بار که به زندان میافتادم، پس از سپری کردن دوران بازجویی و بازپرسی (که معمولًا به خاطر هیجانها و التهابها و نگرانیها، امکان فکر و تحقیق از انسان سلب میشد و معمولًا در سلول انفرادی بودم و امکانات تحقیق نداشتم) به فکر انجام این مهم بودم. ولی دوران کوتاه این ادوار، فرصتی کافی برای تحقق این آرمان نبود. چند بار در دوران انفرادی و بازجویی با استفاده از قرآن، که در اختیار بود، روی چند موضوع کار کردم، از جمله در زمینه «اشرافیگری»، «صبر» و «جهاد». در آن ایّام، بیشتر وقتم به حفظ قرآن میگذشت که در مجموع، حدود بیست و پنج جزء قرآن را در چهار بار بازداشت کوتاه (شانزده ماه) حفظ کردم. منظور از این خاطرات، ترسیم عشق و علاقه وافر و احساس تکلیفی بود که نسبت به قرآن داشتم: کتابی که در نگاه تمامی اهل قبله، اساسیترین و غنیترین و معتبرترین منبع معارف اسلامی و بلکه بشری است.» [4]
در این نوشتار کوتاه که به مناسبت اولین سالگرد رحلت جانگداز او قلمی می شود، دیدگاه او در بارة این فضیلت اخلاقی ترسیم می شود. روش ما در این مقاله، توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از آثار و تالیفات، به ویژه آثار تفسیری ایشان خواهد بود.
[1] . کارنامه و خاطرات، عبور از بحران، ص181.
[2] . همان، ص265.
[3] . همان، ص201.
[4] . هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، ص 307
1. جایگاه صبر و استقامت در قرآن
صبر و استقامت یکی از فضائل اخلاقی و لازمه حرکت در مسیر تکامل انسانی است. معارف فراوانی در آیات متعددی از قرآن در باره این فضیلت اخلاقی به چشم می خورد. در آثار قرآنیِ هاشمی، زوایای مختلف صبر و استقامت و نسبت آن با ایمان، عمل صالح، توکل، جهاد، یقین، دعا، اندوه و گریه سنجیده شده است. برداشت وی از آیات قرآن این است که ماهیت صبر، «تحمل و کنترل خواسته های نفس» است. از این نگاه، صبر به تقوا به معنای خویشتن داری، بسیار نزدیک است. وی در تفسیر قرآن همین نکته را از آیات استفاده کرده که صبرپیشگی از جلوههای تقواپیشگی است.[1] و یکی از ویژگی های اهل تقوا، هنگام گرفتاریها و سختیها صبر و استقامت است.[2]
ایشان در بحث از راههای «دستیابی به مکارم اخلاقی»، از صبر به عنوان لازمه این سلوک اخلاقی یاد کرده، می گوید:
صبر معنای بسیار وسیعی در فرهنگ قرآنی و اسلامی دارد یعنی کنترل نفسانی برای خودمان که بتوانیم خودمان را کنترل بکنیم و اگر مشکلاتی هم در این راه بوجود می آید، بتوانیم تحمل کنیم. می فرماید: «وما یلقّاها الا الذین صبروا وما یلقّاها الا ذوحظٍّ عظیم[3]» که خیلی جالب است. یعنی دست یافتن به آنچه که گفتیم مقدور نیست مگر با صبر و مگر کسی که بهره بالایی داشته باشد. این بهره بالا همین است که بتواند خودش را کنترل کند و در وجود خودش ظرفیت مهار تمایلات و خواسته های ناحق و زیاده خواهی را و تجاوز به حق دیگر را بتواند تقویت کند.»[4]
در منطق قرآن صبر نسبت به سایر اعمال صالح دارای ارزش و اهمیّت خاصی است،[5] در میان ارزشهای الهی جایگاهی ویژه داشته، و رمز سعادت انسان است، از آن رو که خداوند در سوره فرقان، از میان بیش از ده صفت برای عبادالرحمن، تنها صبر و شکیبایی را سبب برخوردار شدن ایشان از نعمتهای بهشت جاودان اعلام کرده است.[6] اصولا انجام اعمال صالح شرط کارایی صبر است، و صبر همراه با اعمال صالح نشانه ایمان و توحید است. فرمود: «إلَّا الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ»[7] با اینکه صبر خود از اعمال صالح است، اما در این آیه بخصوص و جداگانه ذکر شده که میتواند حاکی از ارزش و اهمیّت خاصّ آن باشد. دارندة صبری که همراه با عمل صالح باشد، به هنگام زوال نعمت و رویآوری فقر و تنگدستی، از رحمت خدا مأیوس نمیگردد و به تدبیر او در هستی کافر نمیشود؛ همواره و در هر حال خداوند را فراموش نکرده و به درگاه او شاکر است؛ به هنگام رفاه و آسایش و برخورداری از موهبتهای دنیا، هرگز تکبر نکرده و فخرفروشی و شادمانی نمیکند.[8] در منطق قرآن صبر پیشه کردن در برابر مشکلات، بلایا و شکرگزاری در مقابل نعمتهای الهی، مایه رشد معرفت آدمی و درک بهتر آیات و نشانههای خدا بوده، دارای ارزشی والا، و صبرپیشگان و شکرگزاران، مردمانی برجسته و نخبه اند.[9] صبر و شکیبایی در برابر آزارهای دشمنان، سودمندتر و ارزشمندتر از انتقام گرفتن و مقابله به مثل است.[10]
برداشت هاشمی از آیات قرآن این است که جهان بینی انسان مؤمن و باورش به اینکه «از خداست و به سوی او باز خواهد گشت»، دلیل صبر و استقامت او در دشواری های راه ایمان است.[11] هم چنین آیات قرآن بیانگر این حقیقت است که صبر و استقامت، زمینه بهرهمندی از بشارت به امداد خداوند را فراهم می کند.[12] و پیروزی به عنوان دستاورد صبر و استقامت، سنت تغییر ناپذیر الهی است.[13] پیامبران الهی برای موفقیت در راه دشوار خویش مانند مردمان دیگر صبر و استقامت کرده و به سراغ معجزه و راههای خارق عادت نمی رفتند.[14]
در منطق قرآن، دعا و درخواست صبر و استقامت و پیروزی بر دشمنان، از عوامل دستیابی به پیروزی و نصرت الهی است. قرآن کریم داستان سپاهیان طالوت در پیروزی بر جالوت را شاهد این حقیقت شمرده است.[15] صبر و استقامت برای کسب رضایت خدا از ویژگیهای خردمندان است.[16]
او از آیه «و جعلنا منهم أئمّة ... لمّا صبروا و کانوا بایتنا یوقنون»[17] برداشت کرده که برخورداری از روحیه صبر و بردباری و نیز یقین به آیات الهی، از شرایط رهبری و امامت دینی است، چون «لمّا» در آیه شریفه زمانی است و دلالت میکند بر این که برگزیدگان بنیاسراییل، زمانی که به مقام صبر و یقین رسیدند، به پیشوایی انتخاب شدند و این، نشان میدهد که رهبران دینی باید چنین مقامی را برای خود تحصیل کنند و یا واجد آن دو باشند.[18] هم چنین از فعل ماضی «صبروا» در آیه شریفه «ادفع بالتی هی أحسن ... و ما یلقّیها إلّا الذین صبروا»[19] استفاده می کند که افرادی میتوانند به بدگویی و بدرفتاری مخالفان پاسخ نیک دهند که قبلًا اهل صبر و بردباری بوده و در آن میدان موفق شده باشند.[20]
در این مجال به دو نمونه از برداشتهای هاشمی از آیات قرآن در باره «صبر و استقامت» اشاره می شود.
صبر و استقامت اختصاص به مواجهة مؤمنان با مشرکان ندارد، بلکه مؤمنان در برخورد با یکدیگر هم به مشکلاتی برمی خورند که لازم است صبر و برباری پیشه کنند. هاشمی ضمن بحث از آیه «یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبرُوا وَ صَابرُوا وَ رَابطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، چند احتمال را در رابطه با واژگان «اصبروا»، «صابروا» و «رابطوا» مطرح کرده که جالب توجه است:
یکم، «صابروا» از باب مفاعله، دلالت بر مقاومت طرفینی دارد و این معنا غالبا بین دو خصم تصوّر میشود.
دوم، جمله «صابروا»، میتواند به این معنا باشد که مؤمنان موظّفند مشکلات به وجود آمده از ناحیه یکدیگر را تحمّل کنند و نسبت به هم شکیبا و بردبار باشند.
سوم، الف مفاعله در «صابروا»، برای متعدّی کردن «صَبَرَ» به کار رفته باشد؛ بنابراین «صابروا»، یعنی دیگران را به صبر وادارید.
چهارم، تقدّم ذکری «اصبروا» بر «صابروا»، میتواند حاکی از این معنا باشد که تا در برابر مشکلات فردی صبور نباشید، نمیتوانید در مقابل دشمنان دین مقاومت کنید.
پنجم، بیان لزوم ارتباط و هماهنگی افراد با یکدیگر، پس از طرح ضرورت صبر و شکیبایی، میتواند اشاره به نفس صبر در ایجاد ارتباط و پیوند بین افراد جامعه ایمانی داشته باشد.
ششم، بنابر اینکه «رابطوا»، به معنای لزوم مرزبانی باشد، تقدّم صبر بر آن حکایت از نقش صبر در حفاظت از مرزها دارد.
و در نهایت، با توجه به دستور تقوای الهی در آیه شریفه، بیصبری در برابر مشکلات، سستی در مقابل دشمنان و حفاظت نکردن از مرزهای کشور اسلامی، بیتقوایی است.[21]
چنانکه از آیه شریفه «استعینوا باللّه واصبروا إن الأرض للّه یورثها من یشاء من عباده»[22] حاکمیت مؤمنان بر زمین در گرو استعانت آنان از خدا و صبر ایشان در طریق ایمان است. و چون موسی (ع) پیش از بشارت به نابودی فرعونیان و حاکمیت یافتن بنیاسرائیل مردمش را به استعانت جستن از خدا و صبر فراخوانده است، معلوم میشود این دو فضیلت از شرایط تحقق آن وعده است.[23]
نکته مهمی که در فضیلت اخلاقی صبر وجود دارد، درک درست آن است. از نگاه هاشمی از ابتدا در کتاب های اخلاقی این تلقی نادرست وجود داشته که صبر و تحمل، موجب بی نیازی از تلاش و کوشش، یا استقامت و ایستادگی بوده، و جامعه را به سمت «خمودگی و ترک مبارزه با ظلم» سوق می دادند.[24] چنان که تصور می شد «صبر و بردباری» با «اندوه و ناراحتی و گریه به خاطر از دست دادن عزیزان»، در تنافی است.[25] رسول خدا (ص) در موقعیت های گوناگون با این برداشت های نادرست برخورد کرده و به اصلاح تصور مسلمانان از صبر و استقامت مبادرت می ورزید. آن حضرت وقتی خبر درگذشت یکی از عزیزانش را شنید، گریست و این رفتار با اعتراض جمعی از مسلمانان روبرو شد. پیامبر برای آنان توضیح داد که صبر در برابر مصیبت هرگز به معنای عدم ناراحتی و نگریستن بر فقدان عزیزان نیست، بلکه گریستن یکی از نیازهای عاطفی آدمی است و اسلام هرگز با نیازهای انسان مبارزه نکرده است. هاشمی در یکی از خطبه های نماز جمعه، با نقل این ماجرای تاریخی به تبیین معنای صحیح صبر پرداخته، گفت:
پیامبر فرمودند: من کی گفتم اگر مصیبتی پیدا کردید گریه نکنید؛ صبر معنایش این نیست. صبر معنایش این است اگر مصیبتی دیدید، به زمان و زمین و خدا بدگویی نکنید. از جا در نروید. خوب! اگر انسان بچهاش از بین برود گریه میکند. هر کس عزیزی را از دست بدهد حق گریه کردن دارد و گریه اصلا حق طبیعی است برای مصیبت. وی با توضیحات پیامبر قانع شد.[26]
هاشمی در آیات متعدد قرآن این واقعیت را در تشریح معنا و مفهوم صحیح صبر تبیین کرده و اندوه شدید یعقوب (ع) در فراق یوسف (ع) در عین صبر و شکیبایی را به عنوان نمونه مثال زده است.[27]
2. پیوند صبر با فضائل اخلاقی دیگر
از نظر هاشمی یکی از جلوه های قرآن نشان دادن پیوند میان فضائل یا رذائل اخلاقی با یکدیگر است. صبر و استقامت نیز از این قاعده مستثنا نیست. وی در فرهنگ قرآن، ذیل واژه صبر بخش قال توجهی را به این مسئله اختصاص داده است. نسبت میان «صبر و ایمان»، «صبر و عمل صالح»، «صبر و توکل»، «صبر و دعا»، «صبر و جهاد»، و ... .
3ـ 1. نسبت صبر با توکل
از نظر وی صبر و توکل از ابزارهای لازم ایمان و عمل صالح بوده،[28] و اهمیت این دو ابزار به حدّی است که پیامبران الهی از آنها در انجام رسالت الهی خویش بهره می جستند.[29] اما در باره رابطه صبر و توکل برداشت وی مانند برخی دیگر از مفسران[30] از آیات قرآن آن است که صبر «نیازی موقتی» و توکل «نیازی دائمی و همیشگی» برای مسلمانان است.[31] اصولا صبر و استقامت، لازمه توکل بر خداست.[32]
معنای آیات سوره ابراهیم این است که وقتی توکّل به خدا به دلیل ایمانمان به خدا بر ما لازم باشد، ما بر اذیّت و آزار شما صبر خواهیم کرد.[33]چنان که «صبر و توکّل» دو امر لازم برای رسیدن به جایگاه نیکو در دنیا و دستیابی به پاداش برتر خدا در آخرت است. چنان که قرآن در باره مهاجران ستمدیده صدر اسلام بیان کرده است.[34] از دیدگاه مفسران عنایت به توصیف مهاجران به صبر و توکّل برای این است که این دو صفت در رسیدن به هدفی که به آنها وعده داده شده، دخیلاند.[35]
3ـ 2. نسبت صبر با یقین
نسبت «صبر و یقین» نیز از آن رو که صبر نیازی موقّت و یقین به آیات خدا نیازی مستمرّ است، مانند نسبت صبر و توکل است.[36]
3ـ 3. نسبت صبر و جهاد
از دیدگاه قرآن «صبر و جهاد» دو فضیلت اخلاقی بسیار مهم و تأثیر گذار در زندگی ایمانی بوده و دو ملاک آزمونِ ایمان انسان است،[37] به گونه ای که مؤمن این دو فضیلت اخلاقی را با هم جمع کند.[38] و دو عامل مؤثری است که مؤمن استحقاق بهشت پیدا کند.[39] بلکه بنابر اینکه وصف «الصابرین» در آیه شریفه «و لنبلونّکم حتّی نَعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو اخبارکم»[40] صرفاً توضیح و تفسیر «المجاهدین» نباشد؛ بلکه ملاک دوم به شمار آید؛ تفاوت مرتبه مجاهدان، در پرتو صبر و شکیبایی آنان در میدان جهاد است، یعنی مدعیان ایمان در پرتو جهاد از یکدیگر متمایز میشوند و مجاهدان در پرتو صبر و شکیبایی بر یکدیگر شرافت مییابند. حتی ملاک اصلی در تمایز مؤمنان، صبر و شکیبایی آنان در انجام وظایف الهی است و تقدم «المجاهدین» بر «الصابرین» از آن جهت است که مجاهدان، سرآمد صابراناند و جهاد بارزترین نمونه صبر است.[41]
در منطق قرآن این تصور که مؤمن می تواند به صرف ایمان، بی آنکه جهاد کرده، در برابر مشکلات و شدائد صبر و استقامت کند، وارد بهشت شود، پنداری نادرست توصیف شده است.[42]
مباحث مهم دیگری که آیت الله هاشمی در مطالعات قرآنی خود بدان توجه داده، «عواملی که موجب توانایی انسان بر صبر و استقامت می شود»، هم چنین استقصاء «مواردی که در قرآن صبر و شکیبایی را لازم و ضروری دانسته است.»
3. قرآن و موجباتِ «توانایی بر صبوری»
از جمله عواملی که زمینه ساز صبر و بردباری می شوند، عبارتند از:[43]
·آگاهی و شناخت از فلسفه حوادث پیشآمده، آگاهی از سرنوشت گذشتگان، آگاهی از جهل ریشهدار و انکارهای جاهلانه دشمنان، و آگاهی از قوانین و سنّتهای الهی.[44]
·اراده قوی.[45]
·استغفار از گناهان.[46]
·اعتقاد به معاد و روز جزا،[47] مثل صبرپیشگی سپاهیان طالوت در برابر دشمن در سایه اعتقاد به معاد،[48] و باور و توجّه به کیفر حتمی کافران در قیامت،[49] و نزدیک بودن آن، زمینهساز صبر رهبران الهی در برابر عنادورزی مخالفان.[50]
·اقامه شهادت و گواهی.[51]
·امانتداری.[52]
·امتحان مردم با هدف شکیباسازی و توانمند کردن روحیّه مردم.[53]
·امید به خدا و یاری او مثل امید انبیا و مؤمنان به امداد الهی،[54] و صبر یعقوب در فراق فرزندانش در سایه امید به خدا.[55]
·آرزوی ورود به بهشت.[56]
·اختصاص دادن سهمی مشخص از مال خود به نیازمندان.[57]
·باور و ایمان به پیروزی اهل تقوا،[58] باور و توجّه به عالمانه و حکیمانه بودن افعال الهی،[59] توجّه و ایمان به رازقیّت خداوند،[60] اعتقاد به آگاهی خداوند به احوال بندگان،[61] باور به پاداش دهی خداوند و حتمی بودن آن،[62] ایمان به کارایی خداوند و توکّل به او،[63] باور به داوری برتر خدا،[64] ایمان به مشیّت خدا در رسیدن به حاکمیّت بر زمین.[65]
·بصیرت و درک عمیق.[66]
·بینش توحیدی.[67]
·پاکدامنی.[68]
·تدبّر در سرگذشت ایّوب (ع)[69] و موسی (ع).[70]
·ترس از عذاب خداوند.[71]
·تسبیح و ستایش پروردگار در صبح و شام زمینه استواری روح.[72]
·تواضع و فروتنی.[73]
·توجّه به اسوههای صبر.[74]
·باور و توجّه به امداد الهی.[75]
·توجّه به اصل بدیهی «برتری نیکی بر بدی».[76]
·توجّه به بیپایگی و بیمنطقی دشمنان.[77]
·توجّه به زوال نعمتهای دنیوی و جاودانه بودن پاداشهای الهی.[78]
·توجّه به حقانیّت وعدههای خدا.[79]
·توجّه به عنایت خاصّ خدا به پیامبر (ص) از عوامل صبر او در برابر مشرکان تکذیب کننده.[80]
·توجّه به فواید صبر و تحمل، و عواقب ناخوشایند بیصبری.[81]
·توجّه به قدرت خدا.[82]
·توجّه به ناکامی دشمن در اهداف خود.[83]
·خشوع.[84]
·خردمندی.[85]
·خصلت نیک و کمال انسانی.[86]
·یاد خدا در صبح و شام عامل تقویت روح صبر، شبزندهداری، سجده و عبادت خدا،[87] و پای بندی به اقامه نمازهای واجب و نمازهای نافله.[88]
·وفای به عهد و پیمان.[89]
·یقین به آیات الهی.[90]
4. قرآن و رفتارهایِ نیازمند صبر
اما مواردی که قرآن کریم، رعایت آنها را نیازمند صبر و بردباری دانسته، و در آثار قرآنی هاشمی جمع آوری و تدوین شده، به اختصار عبارتند از:[91]
·حفظ وحدت و پرهیز از نزاع و درگیری.[92]
·تحمل آزار و اذیت ها، استهزاء و تمسخر دشمن.[93]
·طاعت و بندگی خدا، توحید در عبادت، پیروی رسول خدا، انجام واجبات و ترک محرمات، مثل اقامه نماز و روزه و شب زنده داری.[94]
·موفقیت در آزمونهای الهی، مثل گرفتاریها و مصیبتها،[95]و صبر ابراهیم و اسماعیل در برابر دستور ذبح فرزند.[96]
در منطق قرآن صبر در برابر مشکلات و سختیها از ویژگیهای نیکان، و از نشانههای صداقت و تقوا بوده، و صلوات، رحمت و هدایت الهی شامل حال صابران خواهد بود.
·تبلیغ دین، قرآن و ابلاغ رسالت الهی، و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر.[97]
·ایمان به ادیان آسمانی و آیات الهی و ثبات قدم بر آن.[98]
·تحمل کمبودها و بیماری ها.[99]
·پرهیز از گناه مانند قتل، زنا، شرک، اتکای به ستمگران، شهادت به ناحق.[100]
·تحمل گفتهها و فشارهای تبلیغاتی و روانی، زخم زبان، و تکذیب دشمن.[101]
·ترس و ناامنی.[102]
·یادگیری و تحصیل علم.[103]
·مقابله با تهدیدها و شکنجه ها در راه ایمان.[104]
·جهاد در راه خدا.[105]
·رعایت اعتدال در انفاق، پرهیز از اسراف و بخل.[106]
·رفتار مسالمتآمیز در برابر رفتار جاهلانه و سفیهانه.[107]
·رهبری امّت.[108]
·فقر و ناداری، گرسنگی، کمبود کالا و محصولات مورد نیاز.[109]
·فهم و بهره وری از آیات الهی نیازمند صبر دو چندان.[110]
·قطع روابط دوستانه با دشمنان دین.[111]
·چشم پوشی از امور مادی دنیوی.[112]
·گذشت و بخشش دشمن.[113]
·گذشت کریمانه از امور لغو و بیهوده.[114]
·انس و همنشینی با مؤمنان فقیر.[115]
·هجرت از وطن به خاطر حفظ دین، و دشواری های آن.[116]
5. صبوری قبل از توصیه به صبر
نکته مهمی که در سیره عملی هاشمی کاملا مشهود است، صبوری، بردباری، تحمل و استقامت در برابر مشکلات و ناملایمات، قبل از توصیه دیگران به صبر و استقامت است. توصیه ای را که از قرآن دریافت کرده[117] و در عمل بدان پای بند بوده است. در خاطرات او نمونه های فراوانی شاهد بر این معناست. در باره حضورش در پادگان در سال 43 که دستگیر و به سربازی برده شد، می نویسد:
در دروه سربازی در سال ۴۳، در میان جمعی که آنجا بودیم من مشخص تر بودم، به دیگران می رسیدم، مواظب بودم اظهار ضعفی نکنند، روحیه ها را تقویت می کردم، دلداری می دادم و می گفتم مشکل حل می شود.[118]
او در خاطرات دوران مبارزه از پاداش صبر و استقامتش هم سخن گفته، آنجا که پس از تحمل شکنجه های سخن و دشوار و لو ندادن نام دوستان هم رزم و اسرار مبارزه، می نویسد:
پس از شکنجه های طاقت فرسا در سال ۱۳۴۳، به رغم آنکه زندانیان تشک برایش پهن کرده بودند تا بتواند بخوابد، امکان خواب نبود. قرآنی گرفتم و مقداری از آیات جهاد در سوره توبه را خواندم. پیام آیات برایم مفهوم زیبایی داشت و در حالت روحی خوبی بودم و در آن لحظه های شیرین لذتی بردم که همیشه شیرینی ان را در جانم حس می کنم. در این لحظه همه غصه ها، اهانت ها، و فحاشی ها را فراموش کردم. بی اغراق از پرداختن بهایی سنگین و مشکلاتی که برایم پیش آمده بود، به اضافه دلهره و اضطراب آینده بازجویی برای رسیدن به این حال خرسند بودم و خدا را سپاسگزار... بعدها هم آرزوی پیدا شدن چنین حالی را داشتم. به هر حال در وجدان خود از خدا ممنون شدم و برای مقاومت آمادگی بیشتری پیدا کردم.[119]
البته هاشمی در یک مورد از بی طاقتی خود می گوید، به هنگام انتقال امام از زندان به حصر در سال 42، می نویسد:
«در همان شرایط بلاتکلیفی- دوازدهم مرداد- منزل آقای صالحی بودم که یکی از آشنایان، تلفنی، خبر انتقال امام را از حبس به داوودیه به ما دادند. هیجانِ ناشی از این خبر شدیدتر از آن بود که بتوانم همچنان محتاط باشم. یک بار دیگر بیاحتیاطی کردم؛ از جاهایی بود که احتمال دستگیر شدن خیلی بود. اما بیطاقت شده بودم، نمیتوانستم صبر کنم. همراه آقای باهنر و چند نفر دیگر رفتیم داوودیه. بلافاصله رفتیم خدمت امام. در داوودیه، روبهروی پمپ بنزین خان- ه نوسازی بود، در یک کوچ- ه. صاحبخانه برادرِ آقای قمی بود که دفتر اسناد رسمی داشت. خدمت امام رسیدیم. لحظههای شیرینی بود، چند ساعتی ماندیم. تعداد زیادی از مأموران، پلیس سوار با اسبها هم آنجا بودند. سروان عصار، یکی از ساواکیهای مشهور که ظاهراً در جریان دستگیری امام هم حضور داشته است، آنجا بود. بعضی از وعاظرا میشناخت و با آنها حرف میزد. مرا نمیشناخت، هنوز من گرفتار ساواک نشده بودم و چندان حساسیتی نسبت به من نداشتند و مشهور نشده بودم. شب شد. از آنجا رفتیم به امید ملاقات مجدد امام. فردای آن روز ملاقات امام ممنوع شد، تا ایشان را منتقل کردند به قیطریه، باغ آقای روغنی که آنجا هم کمتر کسی را راه میدادند، محدودیت زیادی بود .... از اینکه- روز قبل- در آن ساعات دیدار امام برای طرح مطالب لازم استفاده نکرده بودیم ناراحت بودیم. فکر نمیکردیم به این زودی از دیدار ایشان محروم میشویم.»[120]
او در خاطرات روزانه اش بارها و بارها از کسانی سخن گفته شده که نزد او برای گلایه آمده اند، در غالب موارد، هاشمی آنان را به صبر و بردباری فراخوانده است،[121] سفارشی که پیش از آن، او در دوران مبارزه آن را با وجود خویش عجین کرده بود. به طور کلی هر فضیلت اخلاقی را می توان با تمرین و ممارست در خود تقویت کرد. هاشمی در طول زندگی و در مواجهة با انواع ناملایمات، خود را انسانی صبور، پر تحمل و با استقامت تربیت کرده بود که توانست در دهه آخر عمر خویش، آن همه جور و جفا از دوستان و نمک خوران نمک نشناس ببیند و صبوری پیشه کند و پاداش الهی را در دنیا و ان شاء الله در عقبی نصیب خود نماید.
تاریخ انقلاب اسلامی افراد و شخصیت های متعددی را در حافظه دارد که در مواجهة با ناملایمات، بی مهری ها و جفاها بریدند و از انقلاب و نظام فاصله گرفته، به رویارویی با آن رو آورده یا گوشه گیری و انزوا اختیار کردند. هاشمی تنها شخصیتی بود که نه تنها از دشمنان کینه توز انقلاب، بلکه از دوستان سینه چاک انقلاب، و جریانی که پس از افتادن پرده های ریا و نفاق به جریان انحرافی شهرت یافت، بیش از همه بی مهری و جفا دید، اما استقامت کرد. از نظام و انقلاب جدا نشد. او بسان مادری بود که نمی توانست نسبت به سرنوشت فرزندش بی تفاوت باشد، از حقوق مسلم خویش گذشت تا نظام جمهوری اسلامی به عنوان فرزند عزیزش در امان باشد. ظلمها و جفاها بر خویش و خانواده و دوستانش به جان خرید تا از گوهر ارزشمند نظام اسلامی حراست نماید. نویسنده خاطراتی از بزرگان به یاد دارد که از صبر و استقامت هاشمی اظهار شگفتی کرده، و او را یک استثنا در جمع شخصیت های انقلاب می شمردند. شخصیتی که پیش از همه به انحراف این جریان مرموز و تشنه قدرت و شهرت پی برده و خطر آنان برای انقلاب و نظام گوشزد کرد، اما نه تنها هشدارهای او جدی گرفته نشد، بلکه با آنان همراهی شد، و شد آنچه اینک همگان می دانند!
6. جمع بندی و نتیجه گیری
هاشمی در مطالعات قرآنی خود صبر و استقامت را گوهری یافت که می توان با آن به سعادت دنیا و آخرت نائل شد. چنان که صبر در ناملایمات و استقامت در برابر مشکلات، رمز موفقیت در رسیدن به فضائل روحی و اخلاقی دیگر مانند یقین، جهاد و توکل است. هم چنین با الهام از قرآن «موجباتِ توانایی بر صبوری» و «رفتارهای نیازمند صبر و استقامت» را دریافت و با پای بندی عملی به آنها، نماد صبر و استقامت در عصر خویش شد. او با تأسی به مولای متقیان که فرمود: «قبل از اینکه شما را به کار نیکی فرابخوانم، پیشاپیش آن را انجام می دهم.» پیش از توصیه دیگران به صبر و بردباری، خود در همه مقاطع زندگی صبر و استقامت پیشه کرد و الگویی برای صبرپیشگان شد. سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیّا
[1] . اعراف، 128، «قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ ... وَ اصْبرُوا ... وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» ؛ هود، 49، «... فَاصْبرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ»؛ نحل، 127ـ 128، «وَ اصْبرْ وَ ما صَبْرُکَ إِلَّا باللَّهِ ... إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا ....»؛ طه، 132، «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بالصَّلاةِ وَ اصْطَبرْ عَلَیْها ... وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوی»
[2] . بقره، 177، «... مَنْ آمَنَ باللَّهِ ... وَ الصَّابرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْس ... وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»
[3] . فصلت، 35.
[4] . مجموعه خطبه های نماز جمعه 24 فرودین 1380.
[5] . تفسیر راهنما، ج1، ص406.
[6] . تفسیر راهنما، ج12، ص449، «الذین یمشون علی الأرض هونًا ... و الذین لایشهدون الزور ... أُولئک یجزون الغرفة بما صبروا» (فرقان، 63 ـ 75)
[7] . هود، 11.
[8] . تفسیر راهنما، ج8، ص29، «و لئن اذقنا الانسان منّا رحمه ثمّ نزعنا منه إنّه لیئوس کفور* و لئن اذقناه نعماء بعد ضرّاء مسّته لیقولُنّ ذهب السّیئات عنّی انّه لفرحٌ فخور* إِلَّا الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ» (هود، 9ـ 11)
[9] . تفسیر راهنما، جج9، ص23، «إنّ فی ذلک لأیات لکلّ صبّارٍ شَکور» (ابراهیم، 5)
[10] . تفسیر راهنما، ج9، ص493، «و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین»(نحل، 126)
[11] . تفسیر راهنما، ج1، ص360.
[12] . آلعمران، 125ـ 126، «بلی إن تصبروا وتتّقوا ویأتوکم مّن فورهم هذا یمددکم ربّکم بخمسة ءالف مّن الملئکة مسوّمین* وما جعله اللّه إلّابشری لکم ....»
[13] . تفسیر راهنما، ج6، ص139، « استعینوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه یورثها من یشاء» (اعراق، 128)
[14] . تفسیر راهنما، ج2، ص55، «مسّتهم البأساء و الضرّاء و زلزلوا حتّی یقول الرّسول و الّذین امنوا معه متی نصراللّه»(بقره، 214)
[15] . بقره، 250ـ 251، «ولمّا برزوا لجالوت وجنوده قالوا ربّنا أفرغ علینا صبرا وثبّت أقدامنا وانصرنا علی القوم الکفرین* فهزموهم بإذن اللّه وقتل داود جالوت ...»
[16]. رعد، 19 و 22، «... إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب* وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبّهِمْ ....»
[17] . سجده، 24.
[18] . تفسیر راهنما، ج14، ص344.
[19] . فصلت، 34 ـ 35.
[20] . تفسیر راهنما، ج16، ص338.
[21] . ر.ک: تفسیر راهنما، ج3، ص211ـ 212.
[22] . اعراف، 128.
[23] . تفسیر راهنما، ج6، ص139.
[24] . مجموعه خطبه های نماز جمعه، مورخة هفتم خرداد 1378.
[25]. مجموعه خطبه های نماز جمعه، مورخة 22 مهر ماه 1367.
[26] . همان،
[27] . یوسف، 83 ـ 84، «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ عَسَی اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَنِی بهِمْ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ* وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی عَلی یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»
[28] . عنکبوت، 58 ـ 59، «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فِیها نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ* الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»
[29] . ابراهیم، 11 ـ 12، «قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادهِ وَ ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بسُلْطانٍ إِلَّا بإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ* وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»
[30] . تفسیر التحریر و التنویر، ج 7، جزء 14، ص 159.
[31] . نحل، 42، «الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»؛ عنکبوت، 59، «الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» بهکارگیری فعل ماضی در مورد صبر و فعل مضارع درمورد توکّل اشاره به این است صبر مهاجران با انقضای اسبابش منقضی شده امّا توکّل عادت و رویّه آنها است زیرا کارهای بزرگی در پیش دارند که با توکّل به خدا به اتمام خواهد رسید بنابراین توکّل آنان مکرّر است.
[32] . ابراهیم، 11 ـ 12؛ نحل، 41 ـ 42، «وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْد ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ* الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَلی رَبّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»؛ مزمّل، 9 ـ 10، «... لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا* وَ اصْبرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا»
[33] . طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 12، ص 33.
[34] . نحل، 41ـ 42.
[35] . المیزان، ج 12، ص 255
[36] . سجده، 24. «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بآیاتِنا یُوقِنُونَ»
[37] . آلعمران، 142، «أَمْ حَسبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابرِینَ»
[38] . تفسیر راهنما، ج3، ص70؛ روحالمعانی، ج 3، جزء 4، ص 111، واو «و یعلم الصّابرین» واو جمع است یعنی آنچهمطلوب است جمع میان این دو است.
[39] . آلعمران، 142.
[40] . محمد، 31.
[41] . تفسیر راهنما، ج17، ص358.
[42] . قصص، 80، «وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلَّا الصَّابرُونَ»
[43] . ر.ک: فرهنگ قرآن، ج18، صص303 ـ 311.
[44] . کهف، 68؛ هود، 49؛ روم، 58 ـ 60؛ طه، 128 ـ 130.
[45] . آل عمران، 186؛ لقمان، 17.
[46] . غافر، 55.
[47] . بقره، 45ـ 46.
[48] . بقره، 249.
[49] . غافر، 70 ـ 77.
[50] . معارج، 5 ـ 7.
[51] . معارج، 33.
[52][52] . معارج، 32.
[53] . بقره، 155؛ آل عمران، 186.
[54] . بقره، 214.
[55] . یوسف، 83.
[56] . بقره، 214.
[57] . معارج، 24 ـ 25.
[58] . اعراف، 128؛ هود، 49.
[59] . یوسف، 83.
[60] . طه، 132.
[61] . فرقان، 20.
[62] . هود، 114 ـ 115.
[63] . مزمل، 9ـ 10.
[64] . اعراف، 87.
[65] . اعراف، 128.
[66] . انفال، 65 ـ 66.
[67] . بقره، 155 ـ 156.
[68] . معارج، 29ـ 31.
[69] . ص، 41ـ 45.
[70] . غافر، 55.
[71] . معارج، 27ـ 28.
[72] . طه، 130؛ غافر، 55.
[73] . حج، 34ـ 35.
[74] . آل عمران، 146؛ احقاف، 35.
[75] . بقره، 153.
[76] . فصلت، 34 ـ 35.
[77] . غافر، 55 ـ 56.
[78] . نحل، 95ـ 96.
[79] . روم، 60.
[80] . طور، 48.
[81] . قلم، 48 ـ 49؛ نحل، 126.
[82] . ق، 36 ـ 39.
[83] . غافر، 55 ـ 56.
[84] . بقره، 45.
[85] . رعد، 19 و 22.
[86] . فصلت، 34 ـ 35.
[87] . انسان، 24 ـ 26؛ طه، 130.
[88] . معارج، 19 ـ 34.
[89] . معارج، 32.
[90] . سجده، 24.
[91] . ر.ک: فرهنگ قرآن، ج18، صص 312 ـ 322.
[92] . انفال، 46.
[93] . آل عمران، 186؛ مؤمنون، 108ـ 111.
[94] . انفال، 46؛ طه، 132؛ هود، 114ـ 115.
[95] . بقره، 153ـ 155، «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُس وَ الثَّمَراتِ وَ بَشّرِ الصَّابرِینَ، الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»
[96] . صافّات، 101 ـ 102 و 106، «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابرِینَ، إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ»
[97] . لقمان، 17، «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبرْ عَلی ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» از امیرمؤمنان (ع) نقل شده که درباره «واصبر علی ما أصابک» فرمود: (مقصود) صبر در برابر مشقّت و اذیّتهایی است که در امر به معروف و نهی از منکر به انسان میرسد. (طبرسی، مجمعالبیان، ج 7- 8، ص 500)
[98] . قصص، 54؛ اعراف، 126.
[99] . بقره، 155ـ 157 و 177.
[100] . هود، 113ـ 115؛ فرقان، 68، 72 و 75.
[101] . طه، 130؛ آل عمران، 120؛ انعام، 34.
[102] . بقره، 155.
[103] . کهف، 66 ـ 69.
[104] . اعراف، 123ـ 126.
[105] . بقره، 153ـ 156.
[106] . فرقان، 65 ـ 67.
[107] . همان.
[108] . یونس، 109؛ طه، 130؛ غافر، 77 و ...
[109] . بقره، 155، 177.
[110] . ابراهیم، 5.
[111] . آل عمران، 118 ـ 120.
[112] . آل عمران، 14ـ 17.
[113] . نحل، 126ـ 127.
[114] . فرقان، 72 و 75.
[115] . کهف، 28.
[116] . نحل، 110؛ زمر، 10.
[117] . آل عمران، 200؛ فرهنگ قرآن، ج18، ص265.
[118] . هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، ج۱، ص150.
[119] . همان، ج۱، ص210
[120] . کارنامه و خاطرات، دوران مبارزه، ص168.
[121] . به عنوان نمونه ر.ک: کارنامه و خاطرات، به سوی سرنوشت، ص390، ص533.