قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
گفت: «از سوز و اندوهم فقط به خداوند شکایت می کنم و از خداوند چیزی را می دانم که شما نمی دانید!
1ـ یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) گرفتار غم و اندوهی فراوان و طاقت فرسا بود.
قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
«بثّ» در لغت به معنای حزن شدید است. گویا شدّت آن باعث می شود که دارنده اش نتواند آن را تحمل کند. از این رو برای دیگران بازگو کرده و منتشرش می سازد.
2ـ یعقوب(ع) از غم و اندوه جانکاهش در فراق یوسف(ع) ، تنها به خداوند شکایت می کرد.
قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
شکایت چیزی را نزد شخصی بردن ; یعنی، خبر دادن و گلایه کردن به آن شخص از بدرفتاری آن چیز. بنابراین «إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله» ; یعنی، فقط به خداوند خبر می دهم که حزن و اندوه با من چه کرده و از آنها فقط به خداوند گلایه می کنم و از او دادخواهی می نمایم.
3ـ یعقوب(ع) هرگز از غم و اندوهش به غیر خدا (فرزندان و اطرافیانش) شکایت و گلایه نکرد.
قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
4ـ یعقوب(ع) تنها خداوند را بر زایل ساختن غم و اندوهش توانا می دانست.
قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
هدف یعقوب(ع) از شکایت کردن از حزن و اندوهش به خدا ، درخواست زایل کردن آنها از او بود.
5ـ یعقوب(ع) بهره مند از روحیه توحیدی
قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
6ـ یعقوب(ع) با بیان اینکه از غم و اندوهش به اطرافیان و فرزندانش شکایت نمی کند ، خویشتن را سزاوار ملامت آنان نمی دید.
قالوا تالله تفتؤا تذکر یوسف ... قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
7ـ از غم و اندوه و سختیها ـ چه بسیار باشند و چه اندک ـ تنها باید به خدا شکایت کرد و تنها از او باید یاری خواست.
قال إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
«بثّ» به معنای حزن شدید است. بنابراین به قرینه مقابله ، می توان گفت: مراد از «حزن» در سخن یعقوب(ع) اندوه کم و خفیف می باشد.
8ـ منافات نداشتن صبر با شکوه بردن به درگاه خداوند
فصبر جمیل ... إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله
اظهار یعقوب(ع) به اینکه صبر زیبا و خوب است و در عین حال به درگاه خداوند شکوه برده است ، نشان می دهد که منافاتی بین این دو نیست.
9ـ یعقوب(ع) برخلاف فرزندان و اطرافیانش به زنده بودن یوسف(ع) اطمینان داشت.
و أعلم من الله ما لاتعلمون
«من الله» می تواند به معنای «از ناحیه خدا» باشد و نیز می تواند به معنای «درباره خدا» باشد. بر اساس معنای اول مراد از «ما لاتعلمون» به مناسبت مورد، زنده بودن یوسف ، دیدار او و ... است.
10ـ یعقوب(ع) به دیدار یوسف(ع) و سرآمدن فراقش مطمئن بود.
و أعلم من الله ما لاتعلمون
11ـ آگاهی یعقوب(ع) به حیات یوسف(ع) ، دانشی بود که از ناحیه خدا به او افاضه شده بود.
و أعلم من الله ما لاتعلمون
12ـ یعقوب(ع) حقایقی را درباره خدا و صفات او می دانست که بر دیگران پوشیده و مستور بود.
و أعلم من الله ما لاتعلمون
برداشت فوق ، بر این اساس است که «من الله» به معنای درباره خدا باشد. بر این اساس مراد از «ما لاتعلمون» صفات و ویژگیهای خداوند است.
13ـ جهل و ناآگاهی فرزندان یعقوب به حقایقی درباره خداوند
و أعلم من الله ما لاتعلمون
14ـ معرفت ویژه یعقوب(ع) نسبت به خداوند و صفات او ، دلیل تضرعش به درگاه او و شکایت نبردنش به غیر او.
إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله و أعلم من الله ما لاتعلمون
جمله «أعلم من الله» به منزله تعلیل برای «إنما أشکوا ...» است ; یعنی ، دلیل اینکه من فقط به خدا شکایت می برم [و شما این گونه نیستید] آن است که من از صفات و ویژگیهای خدا ، چیزهایی را می دانم که شما نمی دانید.
15ـ فزونی معرفت به خداوند ، مستلزم بهره مند شدن از روحیه توحیدی بیشتر
إنما أشکوا ... و أعلم من الله ما لاتعلمون
16ـ «عن أبی عبدالله(ع) قال: قدم أعرابیّ علی یوسف ... قال له یوسف: ... فإذا مررت بوادی کذا و کذا فقف فناد: یا یعقوب! یا یعقوب! فإنه سیخرج إلیک رجل... فقل له: لقیت رجلاً بمصر و هو یقرئک السلام و یقول لک: إن ودیعتک عند الله عزوجل لن تضیع، قال: فمضی الأعرابیّ ... فأبلغه ما قال له یوسف ... فکان یعقوب(ع) یعلم أن یوسف(ع) حیّ لم یمت و أن الله تعالی ذکره سیظهره له بعد غیبته و کان یقول لبنیه: «إنی أعلم من الله ما لاتعلمون»... ;(1)
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: بادیه نشینی بر یوسف وارد شد ... یوسف به او گفت: ... آن گاه که بر فلان وادی گذر کردی بایست و صدا بزن: ای یعقوب، ای یعقوب! پس مردی به سوی تو بیرون خواهد آمد ... به او بگو مردی را در مصر ملاقات کردم که تو را سلام رساند و گفت: امانت تو نزد خدا هرگز از بین نمی رود. امام فرمود: آن بادیه نشین رفت ... و گفتار یوسف را به یعقوب ابلاغ کرد ... پس یعقوب می دانست یوسف زنده است و نمرده و خدای تعالی به زودی او را پس از غیبت، آشکارش خواهد کرد و همواره به پسران خویش می گفت: «إنی أعلم من الله ما لاتعلمون»...».
17ـ «عن أبی عبدالله(ع): ... هبط علیه جبرئیل فقال له: یا یعقوب ربک یقرؤک السلام و یقول لک: شکوتنی إلی الناس ... فلاتعود تشکونی إلی خلقی... فقال: «إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله... ;(2)
از امام صادق(ع) روایت شده است: ... جبرئیل بر یعقوب فرود آمد و گفت: پروردگارت سلام می رساند و می گوید: از من به مردم شکوا کردی ... دیگر چنین کاری نکن ... پس گفت: «إنما أشکوا بثّی و حزنی إلی الله ...»...».
استمداد:
استمداد از خدا 7
برادران یوسف:
جهل برادران یوسف 13; خداشناسی برادران یوسف 13
توحید:
عوامل توحید 15
جبرئیل:
جبرئیل و یعقوب(ع) 17
خدا:
آثار خدا شناسی 15; اختصاصات خدا 7; شکوه به خدا 17،14،7،3،2؛ عطایایخدا 11
روایت: 16، 17
صبر:
صبر و شکوه به خدا 8
یعقوب(ع):
آثار خداشناسی یعقوب(ع) 14; اطمینان یعقوب(ع) 9، 10; اندوه یعقوب(ع) 6; بینش یعقوب(ع) 4، 6; توحید یعقوب(ع) 4، 5; خداشناسی یعقوب(ع) 12; دلایل تضرع یعقوب(ع) 14; روحیات یعقوب(ع) 5; شکوه یعقوب(ع) 2، 3، 6، 14، 17; علم غیب یعقوب(ع) 12; علم لدنی یعقوب(ع) 11; علم یعقوب(ع) 16; عوامل اندوه یعقوب(ع) 1; فضایل یعقوب(ع) 5، 12; قصه یعقوب(ع) 1، 2، 3، 9، 10; منشأ علم یعقوب(ع) 11; وحی به یعقوب(ع) 17; یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) 1، 2; یعقوب(ع) و حیات یوسف(ع) 9، 11، 13، 16; یعقوب(ع) و سرزنشهای برادران یوسف 6; یعقوب(ع) و قدرت خدا 4; یعقوب(ع) و ملاقات با یوسف(ع) 10
یوسف(ع):
قصه یوسف(ع) 9، 10، 16
پی نوشت ها :
1. کمال الدین صدوق، ص 141، ح 9، ب 5 ; نورالثقلین، ج 2، ص 465، ح 195.
2. تفسیرعیاشی، ج 2، ص 189، ح 61 ; نورالثقلین، ج 2، ص 454، ح 158.