وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ امْرَأَةُ الْعَزیز تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلاَلٍ مُّبینٍ
و زنانی که در آن شهر بودند گفتند: «همسر عزیز از غلامش می خواهد که خود را در اختیار او گذارد ، در حالی که عشق آن [غلام] در دلش نفوذ کرده است. همانا ما می بینیم که آن زن در خطای آشکاری فروافتاده است».
1ـ عشق زلیخا به یوسف(ع) و تقاضای کام جویی وی از او ، در شهر شایع شد.
و قال نسوة فی المدینة امرأت العزیز ترود فتیـها
2ـ زنان اشراف ، عامل شیوع خبر ماجرای یوسف(ع) و زلیخا در پایتخت مصر
و قال نسوة فی المدینة
برداشت فوق، بر این اساس است که «فی المدینة» متعلق به «قال» باشد. بر این مبنا «قال نسوة فی المدینة ...» ; یعنی: زنان مراوده زلیخا با یوسف(ع) را در آن شهر (پایتخت مصر) نشر دادند.
3ـ عشق زلیخا به یوسف(ع) و تقاضای مکرر او برای کام روایی از وی ، زبانزد زنان اشراف شده بود.
و قال نسوة فی المدینة امرأت العزیز ترود فتیـها عن نفسه
«فی المدینة» می تواند متعلق به «قال» باشد و نیز محتمل است صفت برای «نسوة» باشد. براساس احتمال دوم، مراد از «قال نسوة فی المدینة...» این است که: زنان شهر ، داستان زلیخا را برای یک دیگر بازگو می کردند.
4ـ زلیخا ، همسر عزیز مصر بود.
امرأت العزیز
5ـ عشق یوسف(ع) تا درون قلب و دل زلیخا نفوذ کرده و آن را به تسخیر خویش درآورده بود.
قد شغفها حبًّا
«شغاف» به جداره و یا هسته مرکزی قلب گفته می شود. «شغف» ; یعنی، جداره قلب شد و یا به مرکز آن رسید. ضمیر فاعلی در «شغفها» به «فتیها» برمی گردد و «حبّاً» تمییزی است مبدل از فاعل. بنابراین «شغفها حبّاً» در اصل چنین بوده است: «شغف حبّ یوسف إیاها» ; یعنی، محبت یوسف جداره قلب زلیخا شد و آن را احاطه کرد، و یا عشق یوسف(ع) جداره قلب زلیخا را شکافت و به درون آن نفوذ کرد.
6ـ شیفتگی زلیخا به یوسف(ع) و داستان مراوده او ، در عنفوان جوانی یوسف(ع) بود.
ترود فتیـها عن نفسه قد شغفها حبًّا
7ـ زنان اشراف ، تقاضای کام جویی زلیخا از برده خویش را ، امری نکوهیده دانسته و او را ملامت می کردند.
و قال نسوة فی المدینة امرأت العزیز ترود فتیـها عن نفسه قد شغفها حبًّا
«فتا» به معنای برده و عبد ، و نیز به معنای جوان است. به نظر می رسد هر دو معنای «فتا» در «تراود فتاها» لحاظ شده باشد.
8ـ شیفته غلام زرخرید شدن و تقاضای کام روایی از او ، خطا و لغزشی روشن از دیدگاه زنان اشراف و همپالگیهای زلیخا
قد شغفها حبًّا إنا لنریـها فی ضلـل مبین
هدف زنان اشراف از یاد کردن یوسف(ع) به عنوان «برده و جوانک زلیخا»، خرده گرفتن بر اوست که چرا به غلام زرخرید عشق میورزد.
9ـ عشق زلیخا به یوسف(ع) ، علی رغم همسری او برای عزیز مصر ، مایه شگفتی فراوان زنان اشراف و موجب مزید ملامت گویی از وی شد.
امرأت العزیز ترود فتیـها عن نفسه
هدف زنان اشراف از یاد کردن زلیخا به عنوان «همسر عزیز مصر»، رساندن زشتی هر چه افزون تر ماجرای اوست ; یعنی، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزیز مصر ناپسندتر.
10ـ «عن علی بن الحسین(ع): ... فلما سمع الملک کلام الصبی ... قال لیوسف: «أعرض عن هذا ...» و اکتمه قال: فلم یکتمه یوسف و أذاعه فی المدینة حتی قلن نسوة منهنّ إمرأة العزیز تراود فتاها عن نفسه... ;(1)
از امام سجاد(ع) نقل شده است: ... همین که پادشاه سخن کودک را شنید ... به یوسف گفت: از این ماجرا درگذر ... و آن را پوشیده بدار. [امام فرمود:] یوسف ماجرا را پوشیده نداشت و آن را در شهر منتشر کرد تا اینکه عده ای اززنان شهر گفتند: همسر عزیز غلام خود را به خویش دعوت کرده است ...».
11ـ «عن أبی جعفر(ع) فی قوله «قد شغفها حبّاً» یقول: قد حجبها حبّه عن الناس فلاتعقل غیره ;(2)
از امام باقر(ع) درباره قول خدا «قد شغفها حباً» روایت شده که می فرمود: عشق یوسف پرده ای بر قلب همسر عزیز کشیده بود به گونه ای که او را از مردم جدا کرده بود و به هیچ کس غیر از یوسف نمی اندیشید».
اشراف مصر:
بینش زنان اشراف مصر 8; تعجب زنان اشراف مصر 9; زنان اشراف مصر و زلیخا 7، 9; زنان اشراف مصر وکامجویی زلیخا 2، 3
برده:
سرزنش کامجویی از برده 7، 8
روایت: 10، 11
زلیخا:
زلیخا و عزیزمصر 4; زلیخا و یوسف(ع) 1; سرزنش زلیخا 7، 9; شیوع عشق زلیخا 1، 3; شیوع کامجویی زلیخا 1، 3; عشق زلیخا به یوسف(ع) 5، 6، 9، 11; عوامل شیوع عشق زلیخا 2; همسر زلیخا 4
عزیز مصر:
خواسته های عزیز مصر 10; همسر عزیز مصر 4
علایق:
سرزنش علاقه به برده 8
یوسف(ع):
افشاگری یوسف(ع) 10; جوانی یوسف(ع) 6; قصه یوسف(ع) 1، 2، 3، 5، 6، 8،7، 9، 10، 11
پی نوشت ها :
1. علل الشرایع، ص 49، ح 1، ب 49; نورالثقلین، ج 2، ص 414، ح 17.
2. تفسیرقمی، ج 1، ص 357 ; نورالثقلین، ج 2، ص 423، ح 54.